شعر سپید , چرا !؟
نگرشی ماهوی به شعر سپید
مقدمه :
جریان شعر از منظر دینامیزم و پویایی آن دارای مسیری ست که هر گاه در شکل مسئولانه و خارج از تعصبات و فاکتورهای کلاسماتیستی به آن بنگریم ، ما را به یک مسیر تکاملی مشخص رهنمون می کند . مسیری که حتا بر تعاریف ما از شعر ( با تکیه بر تفاوتهای منطبق بر منطق ومکانیسمهای شعری نظیر بیان، تخیل، ادراک هنری ، آهنگ و تناسبات درونی و ...) نیز تأثیر می گذارد کما اینکه در بازتعاریف نوین شعر ، کلمات موزون و مقفی حذف یا از اهمیت افتاده و بازگشت به تعریف قدیم ارسطو ازشعر به عنوان « کلام مخیل » , به آن وسعتی دوباره میبخشد . در همین راستا و با توجه و اتکا به این موضوع که زمان ، تعریف ما ازخود «شعر » و ماهیت آن را نیز در همان مسیر تکاملی ، به طور قطعی و به مرور دستخوش تغییرات و تعریفهای تازه تر و دیگرگون خواهد کرد ، شعر سپید را نیز باید و باید ، درست و تنها در بردار و مسیر تکاملی « شعر » به تعریف وتماشا نشست ! این مقاله بر آن است که به زاویه دیدی بپردازد که شعر سپید را از منظر ماهوی و نه ساختاری آن تعریف میکند . زیرا چنین میپندارم که هر گاه ماهیت شعر سپید را بتوانیم در مسیر تکاملی جریان شعرتبیین کرده و به علت وجودی آن بپردازیم ، به فرم و ساختار آن نیز نزدیک خواهیم شد . سیاق این مقاله این است که به شکل دیالوگ و پرسش و پاسخهای مسئولانه بین یک شاعر سپید سرا و مخاطبش ، و با طرح موضوعات به ساده ترین اشکال ممکن ، به درکی تا حد ممکن ساده از ماهیت شعر سپید نزدیک شده و در انعکاس آن ، بتواند به برخی طرحهای ساختاری شعر سپید نزدیک و آنها را از « منظری شخصی» هایلایت نماید . اما نخست لازم و بسیارضروریست که به نکات زیر توجه داشته باشیم : این مقاله تنها و تنها تببین نقطه نظرات و دیدگاه شخصی بنده از شعر سپید است و بس ! بنابراین :
1 - این مقاله هرگز شکل تدریس و آموزش به دیگران ندارد !
۲- این یک مباحثه یا مجادله نیست و اگر از طرف بنده به پرسشهای بعدی نیز پاسخی داده شود ، فقط در راستای بسط موضوعات طرح شده بوده و از هر گونه بحث یا مجادله حاشیهای دوری خواهم نمود !
۳ - با اعتقاد راسخ به این موضوع که به شخصه هیچ سخنی را مطلق ندانسته و نیز در راستای اعتقاد به اصل تکامل جریان شعر ، که خود شعر سپید را نیز شامل میشود ، هیچکدام از سخنان خود را درشکل « درست مطلق » بیان نمیکنم و بدین روی ، هیچکدام از هایلایت های بعدی در موضوع ساختار را نیز قانون یا اصل قلمداد نکرده و همه را فقط در محور یک زاویه دید شخصی ابراز میکنم و بس !
دیالوگ :
نخستین پرسش این است : چرا سپید مینویسید !؟
ج- پاسخ به این پرسش مسئولیت به همراه دارد. زیرا قبل از هر چیز , این موضوع مطرح میشود که چرا کلاسیک ، نه !؟ چرا وزن ، موسیقی یا دیگر عناصر زیبای عروضی و ... را وا می نهیم !؟ و پاسخ اولیه لاجرم فقط یک سخن میتواند باشد و بس ! زیرا آنها اجازه نمیدهند " کلمه مورد نظر " خود را که حضورش در شعر ما بسیار ضروریست ، استفاده بکنیم . و این سخن تنها یک معنی دارد :
«این که شعر سپید فراتر از ظرفیتهای عروض و دیگر قالبهای شعری قرار گرفته است .»
پ- این ادعا چگونه و بر چه اساسی مطرح میشود ؟!
ج- اگر به مسیر تاریخی شعر بنگریم ، شعر سپید به لحاظ تاریخی بعد از سبک و قالبهای هجایی ، عروض و نیمایی و ... قرار میگیرد . یک سپید سرا نیز باید خود را درست در همین راستا و امتداد قرار داده و شعر بنویسد !
پ- پس یک سپید سرا لازم است که عروض و قواعد شعر کلاسیک و دیگر قالبهای شعری را نیز از قبل بداند تا به این نکته برسد !؟
ج- بله . دقیقن ! زیرا اینگونه نیست که یک نفر از همان آغاز تصمیم بگیرد یا دوست داشته باشد شعر سپید بنویسید ! و چنین هم نیست که شعر سپید را برگرفته از ناتوانی کسی بدانیم که چون عروض و ... بلد نیست میرود و متن یا نثری به نام شعر سپید مینویسد ! در کل نوشتن هر شعر سپید باید برگرفته از قوت نظری شاعر باشد و نه ضعف تکنیکی او ! باید توجه هم داشت که این خود شعر و کلام است که قالب و شکل را تعیین میکند . پس یک سپید سرا باید از قبل و تا حدودی بر قواعد دیگر سبک ، قالب و فرمها و قواعد شعری از جمله عروض ، هجایی ، کلاسیک و نیمایی و ... اشراف داشته و با ظرفیتهای آنهاآشنایی لازم راداشته باشد وگرنه چگونه تشخیص خواهد داد که شعرش در چه ظرفیتی می گنجد یا نمی گنجد !؟ بنابراین :
((( مسیری که یک سپید سرا طی میکند ، باید بعد از آشنایی لازم ( و نه الزامن تخصصی ) با گونه های هجایی ،کلاسیک ، نیمایی و ... باشد و نه قبل از آنها )))
پ- خب برگردیم به همان« کلمه مورد نظر » که همه چیز از آن آغاز شده است ! این « کلمه » چرا این اندازه مهم است؟! چرا فقط خود این کلمه عوض نمیشود به جای به هم ریختن کل دستگاه شعر!؟ چرا مترادف یا مشابه آن استفاده نمیشود تا وزن و موسیقی و ... نیزحفظ شود !؟ کاری که درسرودن شعر بسیار مرسوم است !!
ج- چون هر کلمه بار معنایی مشخص خود را دارد ( وگرنه از آغاز هیچ کلمه ای مستقل نمی شد ) ، کلمات مترادف هرگز نمیتوانند بار معنایی اولیه مختص خود را برسانند . پس زمانی که شما « حرف ، سخن ، ایده ،تصویر و یا احساس خاصی دارید ، باید فقط و فقط از« کلمه خاص مورد نظر » خود استفاده کنید ، تغییرکلمه به هر دلیلی منجر و منتج به خروج از « نگاه ، معنی و سخن مورد نظر » اولیه خواهد شد . این تجربه ایست که اکثر شاعران , آن را بخصوص درموضوع وزن و قافیه تجربه کرده اند . پس :
(((درشعر سپید چیزی به نام «« کلمات مترادف »» موجودیت ندارند ! )))
پ- آیا این یگانگی ، فقط مختص همان کلمه اولیه است که باعث این جداسازی شده یا کل کلمات موجود در ساختمان شعر را نیز در برمیگیرد !؟
ج- مهمترین وظیفه شاعر در یک شعر به شکل عام آن این است که تک تک واژگان ، به آگاهانه ترین شکل انتخاب و در شعر جایگیری شوند . ولی با توجه به محدودیت و الزامات هجایی یا وزن و قافیه و ... شاعر گاه مجبور به استفاده از کلمات اجباری در اشعارخود می شود ولی در شعر سپید ، با توجه به همان مسئولیت در موضوع« کلمه مورد نظر » باید دقت شود که :
((( هیچ کلمه ای به شکل ناخود آگاه ، اجباری و الزامی در شعرش وارد نشده و تک تک کلمات به شکل آگاهانه انتخاب و از درخت واژگان چیده شده و بر اساس هدف شعر در آن به کار گرفته شوند .)))
پ- با این حساب تنها موضوع قالب ، وزن و عروض نیست ! موضوع بسیار گسترده تر بوده و شاید تمام زمینه ها را نیز در برگیرد ! ولی این رهایی در انتخاب را تا کجا میتوان گسترش داد !؟
ج- « شعر سپید ، شعر لاقید است ! » هیچ محدودیتی به بهانه قاعده اولیه را نمی تواند درخود جای دهد زیرا بر خلاف ماهیت وجودی خود خواهد بود .پس نه تنها وزن شعر ، بلکه هیچ چیزی نمیتواند مانع حضور « کلمه یا جمله و یا مفهوم مورد نظر اولیه » در شعر بشود. پس :
((( نه تنها عروض بلکه هر قانون ،عنصر ، ذهنیت و یا هر چیز از پیش تعیین شده دیگری که مانع ورود « کلمه مورد نظر » ما میشود نیز در شعر سپید کنار گذاشته شده است ! )))
و دقیقن بدینگونه و در همین راستاست که اصالت از بیت ، مصرع یا جمله به « کلمه » میرسد ! و درست در همین نقطه است که شعر سپید از تمامی فرمولها و قواعد از پیش تعیین شده ، رها شده و باصطلاح « لاقید» خوانده میشود ! و :
((( شاید در همین راستاست که آن را سپید می نامند ، زیرا صفحه قواعد و قراردادهای آن کاملن خالی وکاملن سپید است ! سخن و نامی همانند « ازدواج سفید » ... شاید ! )))
پ- ولی آن « کلمه » چیست ؟ ماهیت آن چیست وچرا تا این اندازه مهم است !؟
ج- مسئولیت نیز دقیقن از همین نقطه و این موضوع آغاز میشود ! زیرا شاعر با همین تاکیدات اولیه مبنی بر حضور « کلمه خاص و غیر قابل تغییر » ، باید دنبال سخن و نگاه ، ایده ، تصویر و یا مفهوم خاصی در فضای خاصی باشد ، یعنی این تنها دلیل و بهانه است برای اینکه علم عروض و موسیقی و ... را دور بزنیم ! یعنی اینکه :
((( کسی که دارای حرف ، ایده ، تصویر یا احساس و بیان متفاوت و خاصی نباشد ، نباید شعر سپید بنویسد ! )))
و باید دقت کنیم که این موضوع ، لاجرم و هرگز به معنای ضرورت ابداع در شعر سپید نیست !
پ- ولی تمام شاعران دارای حرف ، سخن و ایده و تصویر خاص خود هستند وگرنه تفاوتی بین حافظ و سعدی و شهریار و ... با دیگران ایجاد نمیشد ، تنها وزن و قالب که نیست ! این حرف و احساس و شکل بیان و گیرایی سخن شاعران است که آنها را از همدیگر متمایز میکند !
ج- دقیقن همینطور است ! ولی تصور کنید همان شاعران و نوابغ بسیار بزرگی که می شناسیم ، با آنهمه ایده و احساسات و توانایی های منحصر به فرد خود ، اگر اینگونه محدودیت ها را برای بیان حرف و دیدگاههای خود نداشتند و دستشان در نوشتن بازتر بود، به چه گستردگی شگفت انگیزی میتوانستند در ارائه افکار و ایده و احساسات خود برسند !؟ این یک امر مشخص و ثابت شده است که تغییرات واژگانی الزامی به دلایلی مانند عروض و قافیه و ... که شاعران هنگام نوشتن انجام میدهند ، تا چه اندازه آنان را از ایده های اولیه دور و گاه کاملن در مسیری متفاوت یا حتا متضاد قرار می دهد .
پ- با توجه به « لاقید بودن » و عدم وجود ساختار اولیه ، آیا با این حساب ما با یک هرج و مرج در درون شعر مواجه نخواهیم بود !؟
ج- شعر سپید ساختار از پیش تعیین شده اولیه ندارد ولی ساختاری که در هر شعر ایجاد میشود ، الزامن دارای نظم خاصی خواهد بود که حتا با صرف نظر کردن از« نظریه آشوب » ما را به تفاوت های مشخص با دیگر اشعار و یا متن ها رهنمون کرده و با تمیز دادن آنها از هم ، باید به ساختارمنسجم درون هرشعر میرسیم.
پ- بدین ترتیب ، آیا ما با بیکرانگی در تعریف و مفهوم شعر مواجه نخواهیم شد !؟ آیا مرزهای بین متن و شعر و دیگر اشکال نوشتاری از بین نخواهد رفت !؟ و در یک کلام : شعر چگونه شناخته خواهد شد !؟
ج - تفاوت بین شعر و متن را شاید بتوان درتفاوتهای بین شعر و نظم نیز جستجو کرد. کما اینکه صرف استفاده از وزن و قافیه یک « نظم » را « شعر » نمیکند و این وابسته به لطافت ، شکل و نوع کلام ، هماهنگی ، ترکیبها و استفاده از تکنیک ها و انواع آرایه های ادبی و ... می باشد. لازم است دقت هم بکنیم که یک تصویر یا احساس صرف ، به تنهایی نمیتواند یک متن را شعر کند . زیرا گاه حتا یک جمله خبری ساده و یا طرح یک تصویر ( مانند مرگ اندوهناک یک کودک) میتواند احساسات بسیاری برانگیزد بدون آنکه شعر باشد .
پ- آیا شعر سپید هم دارای هارمونی میتواند باشد ؟
ج-: شعر سپید موسیقی ندارد که به هارمونی درون آن بپردازیم ولی :
((( ترکیبهای واژگانی ، وجود آرایه های ادبی و هماهنگی اجزای شعر با همدیگر دقیقن همان چیزی ست که هارمونی شعر سپید را تشکیل میدهد . )))
پ- پس موضوع موسیقی درونی و قافیه میانی و ... که گاه حتا در بین سپید سرایان مطرح است چه میشود ؟
ج- شعر سپید هیچگونه الزامی برای داشتن موسیقی چه از نوع بیرونی یا درونی ندارد ! موضوع تناسب و تکرار و مصوت و صامت و ... و حتا واج آرایی هم یک موضوع تکنیکی است که در تمامی انواع و قالبهای شعری میتواند کاربرد داشته باشد و در اشعار کلاسیک هم به وفور استفاده شده و بر زیبایی شعر افزوده است ولی این موضوع ربطی به الزامی بودن آن در شعر سپید ندارد ! و اصولن شخصن تاکید برخی دوستان سپید سرا در این مسئله را بیشتر نوعی عقب نشینی دربرابرهجمه کلاسماتیستها در موضوع موسیقی شعر میدانم و گرنه هر گونه الزام و اجبار ، چه در موضوع موسیقی و یا هر چیزی دیگر مخالف با ماهیت آغازین و فلسفه وجودی شعر سپید خواهد بود .
پ- با این حساب ، وجود هر گونه موسیقی ، وزن و ... مغایر با ماهیت شعر سپید قلمداد میشود !؟ یعنی در هیچ کجای شعر سپید نمیتوان از وزن و قافیه و موسیقی ... استفاده کرد !؟
ج - خیر ! به هیچوجه ! موضوع لاقید بودن شعرسپید دقیقن به ما میگوید که :
((( درست همانگونه که نمیتوان چیزی مانند وزن یا قافیه و موسیقی و ... را به شعر سپید تحمیل کرد ، نمیتوان از ورود هر کدام از آنهادرهر بخش ازشعر به بهانه«سپید بودن شعر» نیز جلوگیری کرد! ولی به شرطی که کلیت شعر را در برنگرفته و ماهیت آن را تغییر ندهد ! )))
پ- گاهی میبینیم شعر سپید با برخی از اشعار کشورهای غربی مانند فرانسه و ... همسان سازی میشود . آیا این موضوع درست است؟ و اگر خیر ... فرق بین شعر سپید و نمونه اشعار آزاد در کشورهای غربی در چیست ؟
ج- این همسان سازی نمیتواند دقیق باشد ! زیرا در زبانهای غربی ، مانند فرانسه ، انگلیسی و آلمانی و غیره ، ما با یک قانونمندی مدون ، توانمند و بسیار دقیق به نام علم «عروض » مواجه نیستیم ! موضوع وزن در این زبانها کاملن متفاوت است . مسیر شعردر این زبانها ، از چنین موضوع قدرمندی عبور نکرده است . پس نوع بازخورد با شعر سپید در زبانهای عربی ، فارسی و ترکی که علم عروض در آنها ریشه دارد ، با زبانهای دیگر هرگز نمیتواند یکسان باشد . و زمانی که ما از شعر سپید سخن میگوییم از نوع شعری مشخصی حرف می زنیم که با شعر آزاد غربی متفاوت است . شاید در ترجمه بتوانند به هم نزدیک شوند ، ولی در زبان مادر کاملن متفاوت هستند.
پ- با توجه به همان مسیر تکاملی شعر ، آیا شعر سپید در مرحله ا
از اینکه به اشتراک گذاری این مقاله پربار باعث آشناییم با شما استاد آگاه شد، بسیار خرسندم..
امیدوارم حضوری مستمر داشته باشید..
خیلی خیلی عالی بود..
و نکته قابل توجهی که خیلی هم برام جذاب بود..
عدم فخرفروشی و برتری سپید به کلاسیک بود.. کف ترازوی یکی رو سنگین نکرده بودید دیگری رو سبک.. و این صلح بین قالب ها برام ارزشمنده.. بنظرم نظرات شخصی تون جامع و حق پرداز بود..
راستش معنی کلمه کلاسماتیستهارو نمی دونستم سرچ کردم چیزی پیدا نکردم.. (احیانا منظورتون کلاسیک سراییه؟)ولی با این سرچ..موفق شدم ادامه مقاله تون که اینجا کامل نبود رو در شعر نو بخونم..
در شعر نو.. آقای امیرابراهیم مقصودی فرد.. سوال جالبی ازتون پرسیده بودند.. خیلی دوست دارم پاسخ تون رو بدونم..🙊
با اجازه تون سوال رو اینجا کپی می کنم..
ببخشید که از راه نرسیده به زحمت میندازمتون..🙊
درود بیکران بر شما
نوشته ای خوب و روشنگر بود اما،
مرقوم فرموده اید که شعر سپید، شعر لا قید است
اگر منظور قید قافیه و و ضوابط عروضی است، قابل درک است اما،
پرسش این است که چه چیزهایی حدود و ثغورِ شعر سپید را از یک متن ادبی متمایز می کند؟
آیا آن چیزها خود قید نیستند؟ و ضرورتی برای رعایت ایجاب نمی کنند؟
وقتی شما می فرمایید که در شعر سپید قواعد عروضی محلی از اعراب ندارد و نیز ضرورت وزن و موسیقی درونی و بیرونی و غیره موضوعیت ندارد، پس تعریف شعر سپید چیست؟
ایا یک متن تخیلی و احساسی را میتوان شعر سپید نامید؟
اساساً وقتی چیزی بر پایه ضوابط معینی ساخته و پرداخته نشود، چگونه میتوان آن را تعریف نمود؟
و اگر شعر سپید دارای ضوابط معینی است، آن ضوابط چیست؟
سپاس از نوشته و زحمت شما دوست گرانقدر
شاد.. سلامت و ثروتمند باشید..