سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        🔷️😔♦️مقوله ی غم درشعرپارسی♦️😔🔷️
        ارسال شده توسط

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        در تاریخ : سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۳۸
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۸۰۱ | نظرات : ۲۱۹

        بسم الله الرحمن الرحیم
         
        یکی ازموضوعاتی که مدتهاست ذهن مرا مشغول کرده و دوست داشتم درموردش بنویسم مقوله ی غم واندوه درشعرشاعران است.
        خیلی اوقات اتفاق افتاده که شعری نوشته شده وبرخی مخاطبان به دلیل غم ودرد جاری درآن شاعرش را متهم به غمگین بودن  کرده اند وبرخی هم انگار این رایک عیب بزرگ می دانند برای شاعروشعرش ودرهمین سایت هم بارهامشاهده کردیم این موارد را ...
         واتفاقایکی ازدلایلی که راغبم کردبه نوشتن این متن همین بود.
         
        🔷️ابتدا برای شروع چندسوال مطرح می کنم:
         
        ♦️سوال اول_ آیا به نظر شما دنیا فقط محل شادی است  ومی شود همیشه شادبود ؟ 
        وحقیقتا آیا یک انسان می تواند غمگین نشود؟!
         
        ♦️سوال دوم _آیاغمگین بودن عیب است؟
         
        ♦️سوال سوم _ آیا درشعرشاعران معروف غم وجودنداشته وفقط ازشادی گفته اند؟
        واصلا آیا شاعری راسراغ دارید که فقط وفقط شعرشادگفته وهیچ گاه ازغم چیزی نسروده؟
         
        ♦️سوال چهارم_ آیا شاعران حق ندارند مثل همه غمگین باشند؟!
         
        ♦️سوال پنجم_ چگونه فقط شعرشادبنویسیم وآیا امکانش اصلا هست که تنها شعرشادبگوییم ؟
         
        ♦️سوال ششم _ مگردردنیای امروزبااین همه ناملایمات ومشقتها کسی می تواند ادعاکندکه همیشه شاداست،بخصوص شاعران 
         
        ♦️وسوال هفتم _  آیا انسانی می تواند ادعا کندکه هیچ گاه کسی رادوست نداشته است وعاشق کسی نشده است وعشق دردورنج ندارد  ؟! واصلا آیاعشق  انسان راشادمی کندیا غمگین؟
         
        🧊⭐️به نظرمن باتوجه به سوالاتی که ازخودم کردم و مدتها درباره اش اندیشیده ام وجوابهایی که به خودم دادم فهمیدم که احساس غم واندوه ودلتنگی ودرد همیشه درشعرشاعران بوده وهست وخواهدبود وباتوجه به دگرگونی وتغییرات جهانی روزبه روزهم بیشتروبیشترخواهدشد!
         حال به درستی یانادرستی این باورم کاری ندارم وشمامی توانید این نظر راردیا قبول کنید!
        ✨️☀️من هم هیچگاه باغمگین بودن وازغم نوشتن  موافق نیستم و معتقدم این دنیا ارزش غم خوردن ندارد و اصلا هم نمی خواهم بگویم نمی شود شادبود اما قبول کنیم که غم وشادی دنیا درهم است ویک انسان درطول زندگی اش همانطورکه اتفاق شادی بخش زیادی دارد  حوادث وگرفتاریهای غمبار زیادی راهم تجربه می کند وبنابراین شادی وغم هردوبر روح وروان آدمها وبه طبع آن بر هنر تاثیرمی گذارد وجدایی ناپذیرند گرچه می توان باراهکارهایی ازشدت این غمها کاست وشیوه ی مقابله با آن را یادگرفت اما آن اثری راکه باید برآدمی بگذارد خواسته یاناخواسته می گذارد وازآن راه فراری است.
        مقوله ی غم برآثارهمه ی  هنرها وهنرمندان تاثیرداشته ودارد  وشعرهم ازاین مقوله مستثنی نیست.
         
        ☀️جواب سوال دومم :غمگین بودن عیب نیست چون هیچ کس نمی تواند ادعاکند غمگین نشده درطول زندگیش و انسانی هم که غم ندارد انسان نیست چوب وآهن وسنگ است!بنابراین غمگین بودن شاعرویا یک شعریایک اثرهنری هم نمی تواند عیب باشد !
         
        ☀️جواب سوال سوم :تمام شاعران قدیم وجدید بارها ازغم واندوه ودردودلتنگی دراشعارشان حرف زده اند از شاعران قدیمی مثل سعدی ،مولوی،حافظ بگیرتاشاعران الان حتی شاعران طنزسرا و اتفاقا افرادی که شعرطنزمی گویند بنابه گفته هایی که ازخودشان شنیده ایم اندوهگین ترین آدمهایند واززوردرد به طنزسرایی پرداخته اند
        می توانید در زندگینامه واشعار وآثار تمام این شاعران به مطالعه بپردازید ومشاهده کنید خودتان  
         
        ☀️وجواب سوال چهارم : شاعران هم آدمند ومثل تمام آدمهای دنیا غمگین میشوند گاهی وحق هم دارند واتفاقا یک شاعرواقعی به خاطر درک وفهم بالایی که دارد بیشترازانسانهای معمولی دچاردردوغم وناراحتی میشود جدا ازاینکه غم درک نشدن هم بزرگترین دردی است که برروح وروان شاعراثرمیگذارد و شعرش راهم دستخوش اندوه وغم می کند !
        شاعر دردهای جامعه راهم بیشتروبهترازبقیه درک می کند و متعاقبا این دردها برنوشته هایش هم اثرگذاراست که  اگراینگونه نبود اینقدرهرروزشاهدسرودن شعرهای اجتماعی اندوهبارنبودیم!
        ☀️وجواب سوال پنجم:اصلا نمیشود فقط وفقط شعرشاد نوشت کی شعرترانگیزد خاطرکه حزین باشد ؟!
        شاعری که ازله شدن موریانه ای زیرپایش اشک می ریزدو  شکستن بال پروانه ای اورا پریشان می کند چگونه می تواندفقط ازشادی بگوید ؟!
        ☀️جواب سوال ششم_ دردنیای امروز نمیشود شادبود دردنیایی که هرروزشاهد جنگ وفقروفساد ومظلوم کشی وبیعدالتی هستیم 
        چگونه میشود خندید ودرشعرت ازشادیها گفت؟!
        ☀️وجواب سوال آخر: عشق دردناک است ودرد انسان رابه سمت هنرمی کشاند چون احساس ودرک فردهنرمند بسیاربالاترازدیگران است دردش هم بیشتراست ورنج بیشتری هم می کشد به خاطرفهم زیادوازیک طرف هم درک نشدن توسط بقیه همیشه آزارش می دهد
        عشق زمینی درست که درابتدای راه شادی وشوروهیجان زیادی دارد اما درنهایت چیزی جزدردواندوه وناراحتی همراهش نیست  وانسانها همه عشق راخواسته یاناخواسته تجربه خواهندکرد‌.
        یک انسان عاشق اگربه عشقش نرسد  انگارچیزی گم داردوناخواسته ناراحت واندوهگین است وازدردوداغ وفراق وجدایی می گوید واگربه عشقش هم برسد درد ازدست دادن عشقش مدام بااوست ونمیگذارد آرامش داشته باشد 
        حال عده ای هم شاید بگویند که این درمورد عشق زمینی صدق می کندوکسی که عاشق خداباشد دچاراندوه نمیشود!
        ولی آیا چقدراین حرف درست است وچقدرش شعاراست ؟
        مگرکسی که عاشق خداست غم خلق خدارا نمی خورد  خلقی که این  روزها حالش اصلا خوب نیست وهرروزدرگیرمشکلات ومسائل غمبار زیادی است ازجنگ وبیماری وفقروفسادبگیرتا تجاوزوجنایت و......
        عاشق خدابودن هم اتفاقا بیشتردردآوراست کسی که عشق به خدا دارد نمی تواند چشمش رابرغم بنده ی خداببندد وفقط بخنددوشعرشاد بگوید!
        🌼🧊وجدا ازاین  از چه کسی می تواند ادعاکندکه دردنیا عشقی نداشته وفقط عاشق خداست ؟
        وعشق هم که مادر تمام هنرها بخصوص شعراست بنابراین مگرشاعرمی تواند عاشق باشد اماهیچ گاه ازغم واندوه ودرد جدایی ودلتنگی وفاصله ها نگوید وفقط وفقط ازخط وخال ولب ولوچه ی عشقش بنویسد؟!
        🔷️حال یک عده الان متوسل خواهندشد به آیات وروایات اسلامی وخواهندگفت دنیاطلبان غمگین میشوند واگرازدنیابگذرید غم معنانخواهد داشت.
        باصلوات برمحمدوآل محمدکه نوکرشونم و باتوجه به اینکه من خودمم یک  مسلمانم  وعاشق ائمه وهیچگاه باغمگین بودن واشاعه دادنش موافق نیستم وتاجاییکه بتوانم سعی می کنم غمم دردلم باشد ولی ناامیدنشوم و همیشه بخندم که بقیه هم شادباشند ولی می خواهم این سوال را ازاین افراد بپرسم که آیا همه توان آنرا دارند که عارف وزاهدشوند و چشم بردنیا بنندند وغم دنیارانخورند همه می توانند فقط وفقط بخندند وچشم براینهمه دردورنج عالم ببندند ؟!
        پس اگراینگونه بودکه هیچ کس ازشادبودن بدش نمی آید همه زورمی زدند که عارف وزاهدشوند وازدنیایشان بگذرند وشادباشند !
        بله میشود تاحدودی گذشت ازاین دلبستگیهای دنیایی، می شود بارازونیازودعا وورزش ومطالعه وتفریحات سالم ازدوزاین اندوه کاست که به سمت وسوی ناامیدی مارانکشاند، اماگذشتن ازدنیاوندیدن ناملایماتش واندوهگین نشدن درواقعیت کاربسیارسختی است وحقیقتاکارهرکسی نیست  !
        هرکسی نمی تواند ادعاکندکه آنقدر ازدنیابیزاراست وبرایش مهم نیست که دیگرهیچ چیزی اوراغمگین نمی کند!
        بنابراین اگربخواهیم عادلانه قضاوت کنیم همه ی ما درجاتی ازغم واندوه رادرطول عمرمان تجربه می کنیم که البته گفتم تاجاییکه بتوانیم باید براین غم واندوه وناراحتیها غلبه کنیم تامارابه ناامیدی وکفرو منزوی شدن بیشترنکشاند اماازخود دردوغم اصلا نمیشود دررفت ودرگیرمی کندروح وروان آدم را و اثرمی گذارد بر زندگی ،تفکر وبه تبع آن بر آفرینش هنری ‌ما برتمام هنرها اعم ازنقاشی،شعر،موسیقی،نویسندگی وغیره.....
         
         
        🌼✍️برای نمونه مواردی ازسخنان بزرگان درباره ی غم وهمچنین اشعاری ازشاعران قدیم وجدید را که درشعرهایشان ازدردوغم گفته اند اینجا برایتان کپی کردم!
         
         
        ما شادی و غم و اندوه خود را مدت ها قبل از تجربه آن ها انتخاب می کنیم
         
        خلیل جبران
         
         
        *****
         
        Whenever sorrow comes, be kind to it
        For God has placed a pearl in sorrow’s hand
        هر وقت غم و اندوه آمد، با آن مهربان باشید
        زیرا خداوند مروارید را در دست اندوه قرار داده است
         
        مولانا
         
        *****
         
        ما باید درد را در آغوش بگیریم و آن را به عنوان سوخت سفر خود مصرف کنیم.
         
        کنجی میازاوا
         
         
        *****
         
        به راستی، فرد در تاریکی نور را پیدا می کند،
        بنابراین وقتی ما در غم و اندوه هستیم
        این نور از همه به ما نزدیک تر است.
         
        مایستر اکهارت
         
        *****
         
        غم و اندوه است که باعث می شود احساس عشق را درک کنید،
        بدون رنج، هیچ لذت واقعی وجود ندارد
        بدون اشک، لذتی نیست و بدون کمبود، هیچ اشتیاقی وجود نخواهد داشت
        این راز قلب انسان است..
         
        تد دکر
         
         
        *****
         
        غم و اندوه برای همیشه دوام نمی آورند
        اگر ما به سمت چیزی که همیشه می خواسته ایم سفر کنیم
         
        پائولو کوئلیو
         
        ******
         
        That sorrow which is the harbinger of joy is
        preferable to the joy which is followed by sorrow
        غم و اندوهی که منادی شادی است
        بر شادی پس از غم و اندوه ارجحیت دارد
        سعدی 
        *****
         
        هنگامی که غمگین بودید، دوباره به قلب خود نگاه کنید
        و خواهید دید که در حقیقت برای آنچه برای شما خوشایند بوده است
        گریه می کنید..
         
        خلیل جبران
         
        *****
         
        Bear and endure: This sorrow will one day prove to be for your good
        تحمل کن: روزی ثابت می شود که این غم و اندوه به سود توست
         
        اووید
         
        *****
         
        غم ها مانند ابرهای رعد و برق هستند،
        از فاصله دور سیاه به نظر می رسند
        اما روی سر ما به سختی خاکستری دیده می شوند..!
         
        ژان پل
         
         
        *****
         
        برای قدیمی ها، غم تنها غم است و می گذرد،
        اما برای جوانان، غم به معنی ناامیدی است.
         
        جورج الیوت
         
        *****
         
        تو می توانی گریه کنی، هیچ شرمی در آن نیست
         
        ویل اسمیت
         
        *****
         
        غم و اندوه یکی از ارتعاشاتی است که واقعیت زندگی را اثبات می کند
         
        *****
         
        زندگی یک سری تغییرات طبیعی و خودجوش است
        در برابر آن ها مقاومت نکنید که این مقاومت فقط غم و اندوه ایجاد می کند
        بگذارید واقعیت، واقعیت باشد
        بگذارید هرچیزی به هر روشی که دوست دارد به طور طبیعی رو به جلو جریان یابد
         
        لائوزی
         
        *****
         
        Sorrow is a fruit. God does not make it grow on limbs too weak to bear it
        غم و اندوه میوه است
        خداوند اجازه نمی دهد غم و اندوه شما بیشتر از حد توانتان باشد.
         
        ویکتور هوگو
         
        *****
         
        غم و درد در زندگی همه وجود دارد،
        اما هر از گاهی پرتویی از نور هم وجود دارد که تنهایی قلب شما را ذوب می کند
        و مانند سوپ داغ و بستری نرم راحتی را به ارمغان می آورد.
         
        هوبرت
         
        *****
         
        غم بهتر از ترس است،
        ترس یک سفر است، یک سفر وحشتناک
        اما غم و اندوه حداقل رسیدن دارد.
         
        آلن پاتون
         
        اشعارشاعران درمورد غم ودردودلتنگی
        غم در شعر فارسی بازتاب اندوه، رنج و درد شاعر است درزیرچندنمونه ازاشعارشاعران قدیم ومعاصر ایران را برایتان آوردم
         
        شعر غمگین مولانا؛ غم در اشعار مولانا
        دل در بر من زنده برای غم توست
        بیگانه خلق و آشنای غم توست
         
        لطفی‌ست که می‌کند غمت با دل من
        ورنه دل تنگ من چه جای غم توست
         
        ✰☆✰
         
        اندر دل بی‌وفا غم و ماتم باد
        آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
         
        دیدی که مرا هیچ‌کسی یاد نکرد
        جز غم که هزار آفرین بر غم باد
         
        ✰☆✰
         
        چون هیچ نمانیم ز غم هیچ نپیچیم
        چون هیچ نمانیم هم اینیم و هم آنیم
         
        شادی شود آن غم که خوریمش چو شکر خوش
        ای غم بر ما آی که اکسیر غمانیم
         
        ✰☆✰
         
        مرا چون کم فرستی غم، حزین و تنگ‌دل باشم
        چو غم بر من فروریزی ز لطف غم خجل باشم
         
        غمان تو مرا نگذاشت تا غمگین شوم یک دم
        هوای تو مرا نگذاشت تا من آب و گل باشم
         
        همه اجزای عالم را غم تو زنده می‌دارد
        منم کز تو غمی خواهم که در وی مستقل باشم
        ای که گفتی جان بده تا باشدت آرام جان
        جان به غم‌هایش سپردم نیست آرامم هنوز
         
        ✰☆✰
         
        دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمی‌ارزد
        به می بفروش دلق ما کزین بهتر نمی‌ارزد
         
        ✰☆✰
         
        ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی
        دل بی‌تو به جان آمد وقت است که بازآیی
         
        ✰☆✰
         
        ترسم که اشک در غم ما پرده‌در شود
        وین راز سر به مهر به عالم سمر شود
         
        ✰☆✰
         
        تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
        هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
         
        ✰☆✰
         
        من حاصل عمر خود ندارم جز غم
        در عشق ز نیک و بد ندارم جز غم
         
        یک همدم باوفا ندیدم جز درد
        یک مونس نامزد ندارم جز غم
         
        شعر غمگین سعدی
        هر کسی را غم خویش است و دل سعدی را
        همه وقتی غم آن تا چه کند با غم دوست
         
        ✰☆✰
         
        بیا که در غم عشقت مشوشم بی تو
        بیا ببین که در این غم چه ناخوشم بی تو
         
        ✰☆✰
         
        آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
        کز شوق توأم دیده چه شب می‌گذراند…
         
        زنهار که خون می‌چکد از گفته سعدی
        هرک این همه نشتر بخورد خون بچکاند
         
        ✰☆✰
        غم در شعر معاصر فارسی
        چه غریب ماندی ای دل نه غمی، نه غمگساری
        نه به انتظار یاری، نه ز یار انتظاری
         
        غم اگر به کوه گویم بگریزد و بریزد
        که دگر بدین گرانی نتوان کشید باری
         
        “هوشنگ ابتهاج سایه”
         
        ✰☆✰
         
        چه مبارک است این غم که تو در دلم نهادی
        به غمت که هرگز این غم ندهم به هیچ شادی
         
        “هوشنگ ابتهاج سایه”
         
        ✰☆✰
         
        غم زمانه به پایان نمی‌رسد، برخیز
        به شوق یک نفسِ تازه در هوای بهار
         
        “فریدون مشیری”
         
        ✰☆✰
         
        بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
        اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
         
        “قیصر امین‌پور”
         
        ✰☆✰
         
        غم آنقدر دارم که می‌خواهم تمام فصل‌ها را 
        بر سفره رنگین خود بنشانمت، بنشین، غمی نیست
         
        “محمدعلی بهمنی”
         
        ✰☆✰
         
        دست از غم بردار زندگی کوتاه است
        باز کن پنجره را روز نو در راه است؟
         
        ✰☆✰
         
        بجز غم با دلم کس آشنا نیست
        که هر جا می‌روم از من جدا نیست
         
        مگر با غم گل ما را سرشتند
        که شادی با دل ما آشنا نیست
         
        “محمدتقی فتوت”
         
        ✰☆✰
         
        ای آنکه پس از ما به جهان غم داری
        نیکو بنگر که از چه ماتم داری
         
        غافل شده‌ای از آنچه داری با خویش
        در ماتم آنی که چه‌ها کم داری
         
        “مجتبی کاشانی”
         
        ✰☆✰
         
        ای درد تو یار جانی من
        اندوه تو شادمانی من
         
        پیرایه داغ توست چون شمع
        سرمایه زندگانی من
         
        ✰☆✰
         
        دور از تو با سیاهیِ شب‌های غم گذشت
        این مُردنی که زندگی‌اش نام داده‌ایم
         
        “محمدرضا شفیعی کدکنی”
         
        ✰☆✰
         
        دست بردار ازین هیکلِ غم
        که ز ویرانیِ خویش است آباد
         
        دست بردار که تاریکم و سرد
        چون فرومرده چراغ از دَمِ باد
         
        “احمد شاملو”
         
        ✰☆✰
         
        آه می‌خواهم که بشکافم ز هم
        شادیم یک دم بیالاید به غم
         
        “فروغ فرخزاد”
         
        ✰☆✰
         
        به گریه زنگ غم از دل بشوی و شادان باش
        دل گرفته غم خفته را نهان چه کند؟
         
        “مهدی سهیلی”
         
        ✰☆✰
         
        من دیده بر راه شما دادم که شاید
        سر بر کشیده از خاک‌های تیره غم
         
        من مرغک افسرده بر شاخسارم
        گلپونه‌ها گلپونه‌ها چشم انتظارم
         
        می‌خواهم امشب تا سحرگاهان بخوانم
        افسرده‌ام دیوانه‌ام آزرده جانم
         
        گلپونه‌ها گلپونه‌ها غم‌ها مرا کشت
        گلپونه‌ها آزار آدم‌ها مرا کشت
         
        “از مجموعه شعر افسردگی از هما میرافشار”
         
         
        شعله انفس و آتش‌زنه آفاق است
        غم قرار دل پرمشغله عشاق است
         
        “فاضل نظری”
         
        ✰☆✰
         
        من که در تنگ برای تو تماشا دارم
        با چه رویی بنویسم غم دریا دارم؟
         
        “فاضل نظری”
         
        ✰☆✰
         
        کوچ تا چند؟! مگر می‌شود از خویش گریخت
        بال تنها غم غربت به پرستوها داد
         
        “فاضل نظری”
         
        ✰☆✰
         
        من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
        تو از دل من هیچ خبردار نباشی؟
         
        ✰☆✰
         
        بوی پیراهنی اِی باد بیاور، ورنه
        غم یوسف بکُشد عاشق کنعانی را
         
        “حسین منزوی”
         
        ✰☆✰
         
        غم تو موهبت کبریاست در دل من 
        نمی‌دهم به سُرور بهشت این غم را
         
        “غلامرضا سازگار”
         
        ✰☆✰
         
        مردم چه می‌کنند که لبخند می‌زنند؟
        غم را نمی‌شود که به رویم نیاورم
         
        حالِ مرا نپرس که هنجارها مرا
        مجبور می‌کنند بگویم که بهترم
         
        “نجمه زارع”
         
        ✰☆✰
         
        در چشم تو دیدم غم پنهان شده‌ات را
        پنهان نکن احساس نمایان شده‌ات را
         
        یا دست بر این قلب پریشان شده بگذار
        یا جمع کن آن موی پریشان شده‌ات را
         
        “سجاد رشیدی‌پور”
         
        ✰☆✰
         
        پاییز، رنگ زندگی پُر غمِ من است
        من درک می‌کنم غمِ این سرخ و زرد را
         
        “وحید اشجع”
         
        ✰☆✰
         
        بخند بیشتر و بیشتر که خنده تو 
        دلِ مرا که اسیر غم است، شاد کند
         
        “سجاد سامانی”
         
        ✰☆✰
        غم درشعرنو فارسی
         
        – چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی
        – چقدر هم تنها!
        – خیال می‌کنم
        دچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی
        – دچار یعنی
        – عاشق
        – و فکر کن که چه تنهاست
        اگر که ماهی کوچک، دچار آبی دریای بیکران باشد
        – چه فکر نازک غمناکی!
        – و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است
        و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست
         
        “سهراب سپهری”
         
        ✰☆✰
         
        اندوهت را با من قسمت کن
        شادیت را با خاک
        و غرورت را با جوی نحیفی که میان سنگستان
        مثل گنجشکی پر می‌زند و می‌گذرد
        اسب لخت غفلت در مرتع اندیشه ما بسیار است
        با شترهای سفید صبر در واحه تنهایی
        می‌توانیم به ساحل برسیم
        و از آنجا ناگهان
        با هزاران قایق
        به جزیره‌های تازه برون جسته مرجان
        حمله‌ور گردیم
        تو غمت را با من قسمت کن
        علف سبز چشمانت را با خاک
        تا مداد من
        در سبخ‌زار کویر کاغذ
        باغی از شعر برانگیزد
        تا از این ورطه بی‌ایمانی
        بیشه‌ای انبوه از خنجر برخیزد
         
        “منوچهر آتشی”
         
        ✰☆✰
         
        کاش چون پاییز بودم
        کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز‌ بودم
        برگ‌های آرزوهایم
        یکایک زرد می‌شد
        آفتاب دیدگانم سرد می‌شد
        آسمان سینه‌ام پردرد می‌شد
        ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می‌زد
        اشک‌هایم همچو باران
        دامنم را رنگ می‌زد
        وه! چه زیبا بود، اگر پاییز بودم
        وحشی و پر شور و رنگ‌آمیز بودم
        شاعری در چشم من می‌خواند شعری آسمانی
        در کنارم قلب عاشق شعله می‌زد
        در شرار آتش دردی نهانی
        نغمه من
        همچو آواری نسیم پر شکسته
        عطر غم می‌ریخت بر دل‌های خسته
        پیش رویم:
        چهره تلخ زمستان جوانی
        پشت سر:
        آشوب تابستان عشقی ناگهانی
        سینه‌ام:
        منزلگه اندوه و درد و بدگمانی
        کاش چون پاییز بودم، کاش چون پاییز بودم
         
        “فروغ فرخزاد”
         
        ✰☆✰
         
        آخرین پرنده را هم رها کرده‌ام
        اما هنوز غمگینم
        چیزی
        در این قفسِ خالی هست
        که آزاد نمی‌شود
         
        “گروس عبدالملکیان”
         
        ✰☆✰
         
        و من تنهای تنها مانده‌ام اینجا
        نه طوفان است
        و نه غربت
        نمی‌گویم که شب تاریک
        نمی‌گویم زمستان است
        من اینجا در میان روشنی‌ها مانده‌ام تنها
        من اینجا از غم ناباوری‌ها مانده‌ام تنها
        من اینجا از غریبی در کنار آشناها مانده‌ام تنها؟
         
        ✰☆✰
         
        غم انگیز است پاییز 
        و غم‌انگیزتر، وقتی تو باشی 
        و من برگ‌ها را با خیالت تنها قدم بزنم
         
        ” رضا کاظمی”
         
        ✰☆✰
         
        اندوه
        شعر نیست
        اندوه
        آدمی‌ست
        كه شعر می‌گوید
         
        “علیرضا روشن”
         
        ✍️جمیله عجم تیرماه ۱۴۰۲
         
        ☀️پانوشت:
        این متن فقط وفقط یک نقطه نظرشخصی درمورد مقوله ی غم درشعر است که هیچگونه اصراری برقبول کردنش توسط کسی نیست!
         
         
         
         
         
          

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۷۲۶ در تاریخ سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ ۱۳:۳۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۵۶ شاعر این مطلب را خوانده اند

        محمد اکرمی (خسرو)

        ،

        آذردخت شرقی(آذر دخت)

        ،

        نیره ناصری نسب

        ،

        فیروزه سمیعی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        جواد کاظمی نیک

        ،

        نیلوفر تیر

        ،

        فاطمه بهرامی

        ،

        نرگس زند (آرامش)

        ،

        فرشید ربانی (این بشر)

        ،

        محمد محمدنژاد(آشوب)

        ،

        ساسان نجفی

        ،

        فریال امینا

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        رحیم فخوری

        ،

        ابراهیم آروین

        ،

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        احمد نیازی (صابر)

        ،

        محسن ابراهیمی اصل (غریب)

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        افسانه پنام (مولد)

        ،

        بهمن یار شهیدی

        ،

        محمد حسنی

        ،

        آوا صیاد

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        بابک ایرانی

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        احسان فلاح رمضانی

        ،

        محمدرضا آزادبخت

        ،

        ایمانه عباسیان پور تخلص به ااآیدا

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        نیره صدری

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        عليرضا حكيم

        ،

        امیررضا شریف زاده

        ،

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        ،

        محمدهادی زارع(سلام)

        ،

        زهرا داودی (داناک)

        ،

        احسان کوهی احسان

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        حسن لطفی

        ،

        افروز ابراهیمی

        ،

        مهرداد عزیزیان

        ،

        شادان شهرو

        ،

        رویا ادیب (نازبانو)

        ،

        سید هادی محمدی

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        محمد گلی ایوری

        ،

        امیرحسین داودآبادی (نَهلان)

        ،

        علیرضا محمودی

        ،

        عبداله صدیق نیا

        ،

        فرامرز عبدالهپور

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0