سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 آذر 1403
    12 جمادى الثانية 1446
      Thursday 12 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۲ آذر

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        *به طرز عاشقانه‌ای ازت متنفرم.. فراموشی سه*
        ارسال شده توسط

        شاهزاده خانوم

        در تاریخ : چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۳۹
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۹۶۹ | نظرات : ۱۱۳

        شهر را، حیله‌ی آرامش ِ قبل از طوفان، فرا گرفت!...
        طوفانی بی‌سابقه‌ که همه جا را با آشفتگی یکسان کرد.
        خشک و تر در گرداب ِ وحشت، سرگردان و اسیر بودند، تا جایی که آرامش در مکر خود گرفتار و تاب بی‌تابی خود را نیاورد و متواری شد.
        *یاد* زیر خروارها یاد پنهان شد تا دچار گزند ِ احساسی نشود.
         
        _*احساس*؟
        راستی کجاست؟
         
        *یاد* یاد ِ *احساس* افتاده بود و با خود بلند بلند فکر می‌کرد.
         
        _احتمالا توی کلبه‌‌ای که کنار برکه‌ی تفکرات شاد بود، داره حمام لبخند می‌گیره.
        نه بابا ممکن نیست!
        اگه حمام لبخند می‌گرفت که حال و روز ما این نبود.
         
        ناگهان مو بر تنش سیخ شد و دستش را مشت کرده سمت دهانش برد و گفت:
         
        _جنون ِ احساس!
        نکنه این طوفان ِ جنون ِ احساس باشه
        از این دیونگی‌ها زیاد توی برنامه‌هاش داره 
        وقتی هم که عقلش‌رو از دست بده. دیگه واویلاااا... 
        خدا رو هم بنده نیست، تن به هر کاری نده، شانس آوردیم.
         
        *یاد* یک‌ریز با خود حرف می‌زد و دستانش را بی‌هوا در هوا تکان می‌داد.
        باید هر چه سریعتر خود را به *احساس* می‌رساند.
        ***
        ریه‌های *فراموشی* از گرد و غبار عواطف ِ سَرخورده پر شده بود و دائما سرفه می‌کرد.
        *یاد* سرفه‌های *فراموشی* را شنید و دوان دوان سمت ِ او رفت.
         
        _زیر سر *احساسه* بارها پدر مارو با این طوفان‌های بی‌حساب و کتابش درآورده...
        شک نکن نتونسته خودش رو با شرایط وفق بده؛ مارو به جون ِ جنون ِ طوفانی‌اش انداخته.
        با من بیا شاید بتونیم راهی برای این معضل پیدا کنیم.
         
        *فراموشی* که سرفه‌های پی‌درپی امانش را بریده بود؛ چشمانش را به نشانه‌ی همراهی بست و به کمک *یاد* خود را جمع و جور کرد و به راه افتادند تا احساس ِ مادرمرده را از طوفان ِ ناخواسته‌اش با خبر کنند.
        ***
        نزدیک برکه، هوای خشک ِ سرمازده‌ای تا مغز ِ استخوان‌هایشان را می‌سوزاند.
        *فراموشی* دست‌ها را نزدیک دهان برد، نفس را میان دست‌ها «ها» کرد و نگاهی زیر چشمی به *یاد* انداخت و گفت:
         
         _پای تنفرو توی دل ِ برکه می‌بینی؟ 
        ببین چطور سَم ِ تهوع‌آورش برکه رو مسموم کرده؛ ببین چطور *خاطرات شاد*... سیاه و بادکرده... روی.... آب.... او...مَ...دَن...
         
        فراموشی در حالی که گیج و گنگ بود، کلمات آخر را پاره پاره ادا کرد.
        در کمال ناباوری، برکه را دید که پاک و زیباست. 
        تفکرات و خاطرات شاد با نشاط هر چه تمام‌تر روی برکه بالا و پایین می‌پریدند و هیچ اثری از سم ِ تنفر نبود و احساس گرم شدن نیز به آنی وجودش را در بر گرفت.
        اما زیاد طول نکشید که همه چیز به حالت قبل بازگشت و این چرخه تکرار...
        *فراموشی* با چشمانی گرد و متعجب به *یاد* نگاه کرد و با همان حالت بهت‌زده گفت:
         
        _برای همیشه قید منو بزن، فک نکنم دیگه به دردتون بخورم.
        این تو بمیری از اون تو بمیری‌ها نیست!
         
        گوش ِ *یاد* به حرف‌های *فراموشی* بود، اما حواسش به *احساس*.
        نگاهی سَرسَری به آب برکه انداخت و بی‌توجه به حرف‌های فراموشی نزدیک کلبه شد.
        دَر ِ کلبه با صدایی کهنه و خشک روی پاشنه چرخید و *احساس* میان چهارچوب ِ در نمایان شد.
        احساس ِ دیگری شده بود جوان ِ پیری که پیکری نحیف و استخوانی داشت با پوستی چروکیده و چشمانی گود رفته، ولی هنوز درخشش خاصی از آن‌ها ساطع می‌شد.
        *یاد* دستان ِ گره‌خورده *احساس* را گرفت.
        *احساس* سر به زیر و ساکت بود.
        *فراموشی* که با دیدن اوضاع برکه، شصتش از احساس ِ تازه‌ی *احساس* با خبر شده بود، به طعنه گفت:
        هی *احساس*! می‌بینم که مارو به خاک سیاه نشوندی و برای همیشه از دست رفتی...
        بغض ِ *احساس* ترکید، خود را در آغوش *یاد* انداخت و گریست.
        *یاد* چشم‌غره‌ای به *فراموشی* رفت.
        او حال و روز *احساس* را درک می‌کرد، می‌دانست که *احساس* به طرز عاشقانه‌ای دچار ِ تنفر شده...
         
        *شاهزاده*
        پی‌نوشت..
        سازمان ِ نیمکره چپ، نیمکره راست را استیضاح کرد و برای حل مسأله، نشستی اختصاصی تشکیل داد.
         
        فعلنی پایانی..🤭
        تا باز چه اندیشه کند رای صوابمی..🤪
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۵۰۷ در تاریخ چهارشنبه ۲۴ خرداد ۱۴۰۲ ۰۴:۳۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید
        ۴۲ شاعر این مطلب را خوانده اند

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        محسن گودرزی

        ،

        نرگس زند (آرامش)

        ،

        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

        ،

        شیما جریده (شین بانو)

        ،

        فریال امینا

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        ،

        فرشید به گزین

        ،

        محمد اکرمی (خسرو)

        ،

        محسن ابراهیمی اصل (غریب)

        ،

        علی نظری سرمازه

        ،

        منوچهربابایی

        ،

        سعید صادقی (بینا)

        ،

        محمدحسن پورصالحی

        ،

        زهرا مددی

        ،

        ابراهیم کریمی (ایبو)

        ،

        فرشید ربانی (این بشر)

        ،

        فیروزه سمیعی

        ،

        جمیله عجم(بانوی واژه ها)

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        محمدرضا آزادبخت

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        بابک ایرانی

        ،

        جواد کاظمی نیک

        ،

        احمدی زاده(ملحق)

        ،

        نیلوفر تیر

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        بابک اخوان

        ،

        احسان فلاح رمضانی

        ،

        علیرضا شفیعی

        ،

        یدالله عوضپور آصف

        ،

        حسن زمانی

        ،

        زهره دهقانی ( شادی)

        ،

        آذر مهتدی

        ،

        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)

        ،

        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)

        ،

        مسعود معادی

        ،

        حسین رضایی(آشنا)

        ،

        ایمانه عباسیان پور تخلص به ااآیدا

        ،

        محمدرضا صدقی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1