اقوام هند و اروپایی (مشهور به آریاییها)، دَئِوَهها (daēwa) یا دیوها را به عنوان خدایان میپرستیدند. هندیها (به عنوان یکی از اقوام آریایی)، امروز بر پرستش همان دیوها باقی هستند و آگنی (Agni) دیو آتش، ایندرا (Indra) خدای رعد و برق، میترا (mithra) و... را میپرستند. اروپاییها نیز پیش از مسیحیت، دیوها را پرستش میکردند. پس از مسیحی شدن اروپا، اما ادبیات دیوپرستی همچنان تا امروز در اغلب کشورهای اروپایی باقی است. چنان که در ایتالیا (مرکز مسیحیت کاتولیک جهان)، خدا را با واژه دیاُ (Dio) میخوانند. در فرانسوی هم به خدا میگویند: Dieu و در اسپانیایی: Dios. در ایرلندی: Dia و... در انگلیسی هم واژه deity به معنی خدا و لفظ divinity (دیو بودن) به معنی الوهیت به کار میرود.
ایرانیان نیز همچون دیگر اقوام آریایی، دَئِوَهها را پرستش میکردند. لیکن در این میان، گونهای دیگر از خدایان نیز وجود داشتند: اهورهها![1] که در باور آریاییهای قدیم، برادران ناتنیِ دیوها بودند.[2] پس از مدتی، دیوها و اهورهها بر سر حاکمیتِ جهان به نزاع میپردازند و نبردی ابدی میان آنان رخ میدهد.[3] در این نبرد، برخی از اهورهها به جهانی دیگر تبعید شده، و برخی نیز (همچون میترا و آگنی)[4] به سپاه دیوها ملحق میشوند.[5] البته چند تن از اهورهها نیز در جهان باقی مانده و معبود برخی انسانها میشوند. یکی از این اهورهها، که نامِ اصلیاش امروز برای ما مبهم است،[6] ملقّب به مزدا (mazdā) بود که به صورت ترکیبی، «مزدا اهورَه» یا همان «اهورَه مزدا» خوانده شد.[7] بعدها، زرتشت از او به عنوان برترین اهوره یاد کرد، یعنی کسی که از میان همهی اهورهها، والاتر است.[8] این سخن نشان میدهد که اهوره مزدا، اهورهی یگانه نبود. چنانکه در متن اوستا نیز، اهورهمزدا، فرزندان و همسرانی دارد.[9] به هر روی، هنگامی که زرتشت روی کار آمد، مردم را از پرستش دیوها نهی کرده و پرستش اَهورَهها را ترویج کرد. ناگفته نماند که پرستش اهوره مزدا منحصر در زرتشت و زرتشتیان نبوده. بلکه پیشتر، برخی از ایرانیان، آن را میپرستیدند..[10] حتی برخی از در کتیبههای آشوری (که سامی بودند) نیز از as-sa-ra ma-za-aš به عنوان یکی از خدایان نام برده شده که صورتی از اهوره مزدا است.[11]
اهوره مزدا (خدای زرتشت) کیست؟ چیست؟
برای این لفظ معانی چندی بیان شده است. لیکن «ارباب خردمند» بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. اهوره به معنی «ارباب» و مزدا به معنی «خردمند».[12] اهورامزدا به ادعای سنت زرتشتی، خالق روشنایی است. توضیح آنکه در عقیدهی زرتشتی، دو خالق برای جهان وجود دارد. یکی اهورامزدا –که خوبیها را آفریده- و دیگری اهریمن که خدای خالق زشتیها و بدیهاست. این دو از ازل با یکدیگر در ستیز هستند. اما به نظر نمیرسد که این ستیز، ستیز بین حق و باطل باشد. این معنا هنگامی که رخ مینماید که ماهیت اهوره مزدا (خدای زرتشت) بیشتر آشکار شود:
در کتاب دینیِ زرتشتیان (اَوِستا)، فرزندان اهورامزدا (ایزدان: وَرَهرام، تیشتَر، آناهید و...) ستایش شده و زرتشتیان در دعاها و نیایشها، آنان را مورد پرستش قرار میدهند. برای مثال در خُرده اوستا در دعای برَساد (که از نیایشهای رایج بین زرتشتیان است) و همچنین در اورمزد یَشت، ایزد بهرام (یا همان وَرَهرام) ستایش میشود.[13] حتی در اوستا یک فصل مختص به نیاش و پرستش بهرام (ورهرام) است.[14] و در آن آمده که زرتشتیان بر ورهرام نماز میگذارند و او را میپرستند. در اوستا میخوانیم که ورهرام، مغز دشمنان خود را متلاشی کرده و کمر آنان را در هم میشکند و به گونهای مخالفین خود را میکشد که مو و پوست و خون و گوشت آنان در هم آمیخته شود. بهرام به صورتهای مختلفی ظاهر میشود. مثلا به صورت یک گاو زرد گوش و گاهی به صورت یک شتر پرندهی شاخدار. اما جالبتر آنکه ایزد ورهرام به شکل یک گراز تیزچنگال خال خالی بالدار هم درمیآید و متجسم میشود.[15] مشابه همین سخنان را درباره ایزدِ میترا (مِهر) نیز میخوانیم که او، بین مردمان آتش جنگ برمیافروزد. سرهای دشمنان خود را از بدن جدا کرده، خانههایشان را ویران کند.[16] کسانی از میترا روی برگردانند و برای او قربانی نکنند، به سرنوشتی تلخ دچار میشوند. میترا چشمان آنان را از حدقه درمیآورد و بلایی بر سر آنان میآورد که نتوانند روی پاهایشان بایستند.[17]
وقتی از زرتشتیان میپرسیم این ایزدان (ورهرام و میترا و...) چه هستند؟ پاسخ میدهند اینها فرشتگان و فرزندان اهورامزدا هستند. ولی ما میبینیم که ورهرام و دیگر ایزدان، فرشته نیستند. بلکه جن هستند. این توصیفات درباره ورهرام و میترا و... (آن ظاهر و آن رفتارها) همان توصیفاتی است که مسلمانان درباره جنیان و شیاطین دارند. موجوداتی که میتوانند به شکلهای مختلفی دربیایند و در آن سطح از افروختگی و کینه، به زمین و زمان هجمه کنند.
اما جالب است که قرآن هم بر این موضوع، صحه گذاشته است. چنان که میفرماید کسانی که به گمان خود فرشتگان را میپرستند در حقیقت جنیان را عبادت میکنند: «وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا ثُمَّ يَقُولُ لِلْمَلَائِكَةِ أَهَـؤُلَاءِ إِيَّاكُمْ كَانُوا يَعْبُدُونَ قَالُوا سُبْحَانَكَ أَنتَ وَلِيُّنَا مِن دُونِهِم بَلْ كَانُوا يَعْبُدُونَ الْجِنَّ أَكْثَرُهُم بِهِم مُّؤْمِنُونَ.[18] روزی که خداوند همه آنان را بر میانگیزد، سپس به فرشتگان میگوید: آیا اینها شما را پرستش میکردند؟ آنها میگویند: خداوندا تو منزّهی (از اینکه همتایی داشته باشی). تنها تو ولیّ ما هستی، نه آنها. (ایشان ما را پرستش نمیکردند) بلکه جنّ را پرستش مینمودند و اکثرشان به آنها ایمان داشتند».
از این سخن چنین برمیآید که اهورهمزدا، فی الواقع همان اربابِ جنیان است.
نکته:
محمد بن جریر طبری و برخی دیگر از مورخین کلاسیک ایرانی مینویسند که زرتشت، از بنیاسراییل بود. او شاگرد شاگردانِ ارمیای نبی (علیه السلام) بود. ولی خیانت کرد، نفرین شد و به سوی شرق گریخت.[19] اما آن خیانت چه بود؟ تاریخ در این باره سکوت کرده، لیکن با دقت در بخشهای کهن اوستا میتوان به نکاتی دست یافت:
- در گاتهای اوستا (که قدیمیترین بخش اوستا است) میخوانیم که زرتشت، به اهورهمزدا میگوید: همه خوبیها را واسطه میکنم تا به گئوش اوروان (geuš urvan) برسم.[20] این واژه به معنی «روح گاو» و یکی از ایزدان در عقیده زرتشتیان است.[21] که رسیدن به آن، نهایت کمال شمرده میشود. اما قضیه به همین نقطه منتهی نمیشود. بلکه در گاتهای اوستا، گئوش تَشَن (geuš tašan) مورد ستایش قرار گرفته و پیرو اهورهمزدا خوانده میشود.[22] این واژه به چه معنی است؟ یعنی تراشندهی پیکرهی گاو یا گوساله. کدام گوساله؟ در اوستا ویژگی آن گوساله بیان شده. گوسالهای با شاخهای طلایی که روح ایزدان در آن حلول کرده است.[23] گوسالهای که بارها در اوستا ستایش شده است. آیا این گوساله، به حکایت گوساله سامری مربوط است؟ و آیا زرتشت از پیروان سامری بود؟
- اهورهمزدا طبق قول مشهور زبانشناسان به معنی اربابِ خردمند است. چنین مفهومی در تورات نیز ریشه دارد. یهوه، آدم را از خوردن میوه درخت معرفت نهی کرد، تا انسان عارف نیک و بد نشود.[24] اما پس از آنکه آدم و حوا از میوهی ممنوعه خوردند و یَهوه دید که این دو، نیک و بد را شناختند، آنان را از بهشت بیرون راند.[25] در واقع، طبق متن تورات، یهوه، کوشید انسان را در جهل و بیخبری نگه دارد. اما این شیطان بود که به انسان معرفت و دانش آموخت و با این معنی، شیطان، ارباب خِرَد است. شیطان، ارباب دانا است. آیا این همان صورت دیگرِ اهورامزدا (ارباب دانا) است؟
پینوشت:
[1]. این واژه در متون اوستایی به صورت ahura و در متون هندوییزم به صورت asura تلفظ میشود.
[2]. در متون ودایی (منابع هندوییزم)، اهورهها و دیوها برادرانی ناتنی هم اند. ولی در متون زروانی زرتشتی نیز اهورامزدا و اهریمن، برادر تنی یکدیگرند. (M. Boyce, AHURA MAZDĀ, ibid.)
[3]. Encyclopaedia Britannica: Asura Hindu mythology, Alternative Title: ahura.
[4]. میترا همان خدای عهد و پیمان و آگنی در اَوستا همان آذر، خدای آتش است.
[5]. F. B. J. Kuiper, “AHURA,” Encyclopædia Iranica, Last Updated: July 29, 2011. Vol. I, Fasc. 7, pp. 683-684.
[6]. از متن مهابهاراتای هندوها این گونه به دست میآید که اهوره مزدا همان «وارونا» باشد:
F. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
[7] . این واژه بعدها به صورت اهورمَزد، هورمَزد و هُرمَز درآمد.
[8]. اوستا، یشت 33: 11. یشت 30: 9. یشت 31: 4. بنگرید به:
F. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
[9]. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
M. Boyce, AHURA MAZDĀ, Encyclopaedia Iranica, Last Updated: July 29, 2011. Vol. I, Fasc. 7, pp. 684-687.
[10]. F. B. J. Kuiper, “AHURA,” ibid.
[11]. M. Boyce, AHURA MAZDĀ, ibid.
[12]. M. Boyce, AHURA MAZDĀ, ibid.
[13]. خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، تهران: 1354، صص 16 و 51.
[14]. خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، همان، صص 115-134.
[15]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، تهران: نشر مروارید، 1391، ج 1، ص 370 (مهر یشت، بند 70-73). ج 1، ص 436 (بهرام یشت، بند 25). خرده اوستا، ترجمه موبد اردشیر آذرگشسب، همان، صص 117-119.
[16]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، ج1 ، ص362.
[17]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، ج1 ، ص365.
[18]. سوره سبأ: 40-41.
[19]. محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاريخ طبری)، ترجمه ابوالقاسم پاينده، تهران: انتشارات اساطير، 1368، ج 2، ص 456. ابن اثير جزرى، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه عباس خليلى و ابوالقاسم حالت، تهران: مؤسسه مطبوعات علمى، 1371، ج 3، ص 105.
[20]. اوستا، گاتها، هات 28، بند 1، ترجمه Christian Bartholomae به ویرایش Fritz Wolff.
[21]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، تهران: انتشارات اساطیر، 1378، صص 117-118.
[22]. ابراهیم پورداود، گاتها کهن ترین بخش اوستا، همان، ص 462. ابراهیم پورداود، یادداشت های گاتها، تهران: انتشارات اساطیر، 1381، ص 112.
[23]. اوستا، به گزارش جلیل دوستخواه، ج 1، ص 333.
[24]. پیدایش 2 : 16-17. پیدایش 3 : 5-7.
[25]. پیدایش 3 : 11،22.