سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        شاعرانه‌های شعر و شاعر ۸
        ارسال شده توسط

        شبنم حکیم هاشمی

        در تاریخ : يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۲۴
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۴ | نظرات : ۷

        حاکم شهر گفت: «هر شاعری که بهترین شعر این شهر را بنویسد قلمی جادویی به او هدیه خواهم داد که هر وقت آن را بر کاغذ بگذارد بی‌وقفه شعرهای فوق‌العاده خواهد نوشت.»
        شاعران هر کدام مشغول فکر کردن شدند که چگونه بهترین شعر شهر را بنویسند!
        یکی از شاعرها با خودش گفت: «زیباترین شعرها در قلب پنجره‌هاست که رو به شهر و زندگی باز می‌شوند!»
        پس برای نوشتن بهترین شعر از پنجره‌ها کمک گرفت.
        یکی دیگر از شاعرها با خودش اندیشید: «قشنگ‌ترین شعرها در جان کوچه‌ها و خیابان‌هاست که از خاطرات زندگی لبریزند!»
        پس برای نوشتن بهترین شعر از کوچه‌ها و خیابان‌ها یاری خواست.
        یک شاعر دیگر به این فکر کرد که زیباترین شعرها را درخت‌هایی می‌دانند که در دو سوی کوچه‌ها و خیابان‌ها و در پارک‌های شهر شاهد اتفاقات بسیار بوده‌اند!  پس برای نوشتن بهترین شهر به سراغ درختان شهر رفت.
        شاعر دیگری به این نتیجه رسید که زیباترین شعرها در قلب دیوارهاست که در تمام شهر از رازهای ناگفته لبریزند! پس برای نوشتن بهترین شعر از دیوارها کمک گرفت.
        شاعر بعدی با خودش گفت: «زیباترین شعرها در قلب مهربان‌ترین مردمان شهر است!»
        پس برای نوشتن بهترین شعر با آن‌ها سخن گفت.
        خلاصه هر شاعر به شیوه‌ی خودش بهترین شعر شهر را نوشت.
        اما یک شاعر بود که به سراغ هیچ‌کدام از این‌ها نرفت.
        او فقط به آینه نگاه کرد و هر آنچه در نهایت چشمان خود دید نوشت:
        پنجره‌ای که رو به زندگی باز می‌شد!
        کوچه‌ای که پر از خاطره بود!
        درختی که شاهد یک اتفاق ناب بود!
        دیواری که رازی ناگفته در خود داشت!
        و انسانی که مهربانی در قلبش می‌تپید!
        سرانجام، وقتی تمام شاعرها جمع شدند و شعر خود را برای حاکم شهر و مردم خواندند حاکم به شاعری که خود را در آینه نگاه کرده بود گفت: «من انعکاس تمام زندگی را در شعر تو شنیدم؛ پس جادویی‌ترین قلم باید برای تو باشد!»
        شاعر گفت: «من انعکاس تمام زندگی این شهر را در آینه دیدم و
        نوشتم... و هر آنچه من در آینه دیدم چکیده‌ای از حقیقت در اندیشه‌ی تمام شاعران بود... پس می‌دانم که انعکاس من نیز در وجود تمام شاعران این شهر است، همان‌گونه که آن‌ها نیز در من انعکاس دارند!... پس قلم جادویی فقط برای من نیست!»
        حاکم گفت: «پس شما شاعرها قلم جادویی را به نوبت میان خودتان رد و بدل کنید و با آن بنویسید.»
        شاعران قلم جادویی را گرفتند و به نوبت از آن استفاده کردند و نوشتند و نوشتند. اما یک روز جادوی قلم تمام شد!
        تمام شاعران از این موضوع غمگین شدند و با خود فکر کردند چگونه دیگر از این به بعد راحت و روان و فراوان شعر بنویسند؟!
        فقط شاعری که در آینه نگاه کرده بود از این موضوع اصلا غمگین نبود.
        او همه‌ی شاعران را جمع کرد و گفت: «واقعا تصور کردید که جادوی این قلم باعث شد که شما راحت و روان و فراوان شعر بنویسید؟... نه این قلم جادویی ندارد!... جادو در عمق حقیقتی‌ست که در اندیشه‌ی شما و در متن زندگی شما شعر می‌شود!... در جایی حقیقت را گم کردید و جادو از میان رفت!... حالا بروید در آینه نگاه کنید و از انعکاس حقیقت شعر بنویسید!»
        شاعران رفتند و خود را در آینه نگریستند و در عمق چشمان خود حقیقت را دیدند، آن را نوشتند، و شهر پر از شعر حقیقت شد!
         
        شبنم حکیم هاشمی 

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۳۲۹۱ در تاریخ يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۵:۲۴ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۹:۲۳
        این یکی بنیه قوی‌ای داشت بااانوی من.. خندانک خندانک
        با وجود پایان‌بندی خوب اما حس می‌کنم یه چیزکی میزکی خندانک کم داشت.. خندانک خندانک
        درود بااانوی شعر و خیال.. خندانک
        جواد کاظمی نیک
        يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۶:۴۳
        درود برشما زیبابود داستان زیبایی بود لذت بردم احسن برشما بانو هاشمی عزیز 💐💐🌹🌹🌹🌹🌹🌹💐💐
        ❤️❤️❤️❤️🪷🪷🪷🪷🪷
        🌹🌹🌹🌹🌹💐💐💐
        🪻🪻🪻🌼🌼🌼🌸
        🌺🌺🌺🌺🌺🌷
        🍀☘️🌱🌹💐
        🌿🌿🌿🍁
        🪴🪴🪴
        🏵🏵
        💟
        نرگس زند (آرامش)
        يکشنبه ۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۱۸:۵۹
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۰۲
        خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۴ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۱:۰۴
        خندانک
        شبنم حکیم هاشمی
        جمعه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۲۱:۴۷
        ممنونم از توجه و محبت دوستان...
        حسن زمانی
        شنبه ۹ ارديبهشت ۱۴۰۲ ۰۲:۵۰
        درود بانو
        عالی بود
        🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0