يکشنبه ۲ دی
زیارت آل یاسین
ارسال شده توسط الهام پویان در تاریخ : پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۸
موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۴۵ | نظرات : ۴
|
|
به نام نامی دوست
زیارت آل یاسین (خاندان حضرت محمد ص دلیل آخر خدا)
میبینمت تورا وقتی می ایستی و گم میشوم در خود...
میبینمت تورا وقتی که سجده میکنی پروردگار را....
وقتی که ذکر خدا بر لبان تو جاری است میبینمت و دلم به عشق تو ای جلوه خداوند.... میزند
تو از علم لبریزی ...
از معرفت آیات خدا سرچشمه گرفتی
و چشمه جوشان محبتی
این منم که گم شدم
که باید ظهور پیدا کنم....
تو همان وعده ای هستی که خدا قولش را روز ازل به ما داد....
همان میثاق مکشوف نشده
همان فرج و گشایش غم های مردم سرزمینم...
به حرکت لب هایت هنگام تفسیر نگاه میکنم
و چونان موج های دریا درهم میریزم
از هجوم آگاهی به سقف های بینشم به وجد و سرور می آیم و از غم فراقت دوباره میشکنموقتی میگویی معبودی جز خدا نیست تازه معنی لا اله الا الله را می فهمم و وقتی بیان میکنی الله اکبر ،دلم در می یابد که قدرتی بالاتر از عشق نیست...
سلام و محبتم را به باد می سپارم که در گوش تو زمزمه کند در تمام لحظات شب و تمام لحظات روز....خورشید را وام دار نگاهت میکنم و مهتاب را قسم می دهم که به تو عشق خداوند را در زیبایی بی نظیرش فرود اورد..
ای مهربان استاد ....وقتی خدا را به من یاد می دهی باز از خودم میپرسم در این همه محبت دوست جای استغفار شما چیست, و در می یابم که معشوق را به درگاه دوست جز ندای خواهش راه نیست....منیتت را پشت در بگذار و بیا تا محرم دل و آغوش الهی ام گردی....
هنگامی که شب را صبح میکنی به یادتم و هنگامی که صبح از خواب بر می خیزم تو در نظرم می ایی....چونان مادری که دردانه دلبری دارد ....چونان جنگی که بازمانده ای دارد....
سلام و درود من و همه ی سلام ها به شما که امین و امانت دار خداوند شدی آن زمان که در استان او ،هیچ فردی را یارای تحمل سختی و بار امانت نبود....
مولای من، قسم به جاودانگی معنا و عدل و برابری.....که تو برتری....که چون علی ع با دلی عاشق به خلق فقط به نفس خودت حمله آوری ....که چون امام حسن رضایت به جریان حق اگرچه ز نسل تو نباشد اوری......کهچون حسین ع از فدا کردن جگر گوشه ات هم ادعا نیاوری....که چون مادرش زهرا ،ز زیبایی و رحمت خاصت حرف کم اوری....که چون محمد باقر ،تاریکی جهل را با پرچم علمت تنها تو دلاوری، چون حضرت امام جعفر ع شادی و ثروت و مکنت را به جوان خوش اوری....که چون حضرت کاظم صبور زندان های بنی عباس در هزار و چهارصد سال سرامدی که چون حضرت رضا ، انیس النفوس عالمی، و چون حضرتش جواد، دلت از ابروی خم ما بگیرد و گریه برآوری و چون حضرت هادی ،ادامه دهی هدایت و علم اگرچه خسته ای از هدایت خلق وچون پدر بزرگوارتان امام حسن عسکری در نبوغ و امید به فرج ما از گریبان فردی ،یک تکاوری ای عشق قسم که من به همه ی چهارده معصوم شاهدم....
و گواهی میدهم به شما ای کمال حجتیان پیشین در یک مولا که شما حق و معیار اخرالزمانی....
و قسم به عشق مولای من..که میدانم و کمکم کن بدانم که مسیر و صراط با عشق و رحمت علی ع آغاز میشود و بعد از علم جویی و سوال و کتاب از قرآن و ولایت شما از من سوال می شود پس اگر تو به فریاد نرسی هر آن من به تاریکی و خطا رفته ام...
و بعد از۱)محبت امام ۲) نماز و ۳)زکات و بخشش با یقین به بی نیازی و تشخیص علم امام در ایستگاه چهارم از ۴)روزه سوال می شود، روزه نه آن که چونان گرسنگان منتظر ساعت سفره، درد بکشم و بداخلاقی کنم .....روزه اندم که به گمان نیکتری از فقرا برسم به خوش اخلاقی و صعه صدر برسم به ایمان و شادی واقعی سفره برسم و لذت دعای یا ربنا را هنگام نوشیدن و خوردن بهترین نعمت هایت حس کنم تعبیر کوچکی از بهشت را ....
در ایستگاه پنجم از ۵)حج و اتحاد مسلمین سوال میشود ،نه اتحاد بعد از غیبت برای مظلوم کشی و راه رفتن از غرور....نه اتحاد برای جمع های پر از منیت قوم های عقب مانده ی جاهلی ....و نه هیچ منیتی....بلکه پا گذاشتن روی فردیت و جمعی نگاه کردن جمعی لذت بردن، همه یک شکل را پوشیدن و یک خدا را داشتن....و به یک افق نگریستن را.....
در ایستگاه ششم از ۶)جهاد سوال می شود....نه فقط میدان جنگ و جبهه...در جهاد وقتی خوش و خرم سر چهارراه ،از چهره ی گدایان و نیازمندان ابرو کج می کنیم درحالی که حضرت مهدی هرگز از صدای نیازمندان خسته نمی شود....جهاد هنگامی که در اوج نعمت ،و خدا دیدن خودمان ،یک نفر می خواهد از قرآن سخن بگوید و از فروتنی....میبینی جهاد آنقدر هم سخت و آنقدر هم آسان نیست....
در ایستگاه هفتم از ۷)عدل سوال میشود و هر چه را در جای خود نهادن...اندم که همه راضی اند....همه به عزت نفس هم احترام میگذراند....اگر کسی هنوز خسیس است بانکدار نمی شود اگر هنوز بی حجاب است شغل مدلینگ نمی رود اگر هنوز تنبل است استاد نمی شود....اندم که تمساح وقتی گرسنه است گوشه ی حوض خالی از ماهی برای انتظار کز میکند و چشم میبندد به ماهیان دریا تا روزی خدایش برسد....عدل اندم که وقتی سازمان به اوج قدرت می رسد هر فرد با سهم کشی انرا تجزیه وتبدیل به مخروبه ای به نام بروکراسی نکنند و سر به سجود تو آورد و رویه ی تسلیم و عشق قبل پیشه گیرند....چون آن فردی که میداند این نعمت توست....وموفقیت سنت تو برای هرکه از خودش خالی و از نور خدا پرشود ....
شهادت میدهم مرگ ادامه ی زندگی در شکلی دیگر است که کامل کننده ی دنیاست ،هم برای آموزش و هم سوال، هم فهم و هم کمال....هم عدل....و شهادت می دهم که بعد از مرگ پرده های حجاب از دیدگانم برداشته می شود و امواج و ماده را در شکل حقیقی میبینم و توسط فرشتگان مورد سوال قرار میگیرم ،
چونان وقتی تجسم اعمالم را در غده ی صنوبری مغز مرور میکنم گواهی میدهم که درست یا نادرست عمل کردم و نکیر و منکر و یا مبشرات حق است ....
و شهادت می دهم ایمان بعد از مرگ و افتادن پرده ها جمال و حکمتی ندارد و نزد تو بی قدر است و در تبدیل من کم اثر....آنگونه که اگر با میل و اشتیاق به دروغ و حرام و گناه رشد کرده ام ،هرچه از جنس دروغ و حرام و گناه است مثل کف و حبابی مکنده مرا در خود می رباید و تاریکی جهلم به من امان نمی دهد...
شهادت می دهم به ابرهای آسمان اول.... برزخ عالم میانه و قیامت اصل و هدف است....آن زمان که حتی حیوانات و نباتات دگر باره سر جای سرنوشت اراده خویش قرار می گیرند به همان سهم از اراده....
و شهادت به نگاه تو ....که اگر در این دنیا اهل تلاش و مهربانی و احترام و علم باشم و صبر، پاداش خواهم یافت و الماس وجودم را با گرفتن میثاقم در دست به همسایگی تو خواهم آورد در هر شکلی که بخواهم....
و آگاهم که بهشت و هر آنچه از عالم ماده بدون ضرر و همسایگی تو حق و راستین است ...
وقسم به آتش اندازه گیری شده ی خورشید از هیدروژن که مرصاد حق است ، آن پل بالای جهنم مشتعل از فلزات ناپایدار و سمی دنیا ، از جنس هر ناپایداری سمی از صفات و رذیلت ها ....
در آنچه از حق مردم که به گردن من است ،و آنچه از صفات بد که هنوز در خود نگه داشته ام از من سهم خواهی میکند....و به من جز آتش عشق تو و شفاعت تو چه چیزی ترحم کند...من دوست دوستان تو خواهم بود و دشمن دشمنان تو تا قیامت که بر این باورم که تو درست و پایداری و خالص و از سختی به کمال رسیده ....
یاری من برای شما آماده است و دوستی ام نه برای نام و نشان و نه برای هدفی جز رضایت قلبی و خدایی شما که وجودتان جز نور احدیت نیست پس خدارا شاکرم بر این عشق و دعا میکنم که به این عشق سر به بالین زمین گذارم هنگام مرگ و هنگام بیداری قیامت....پس بیدارم کن برای فرج و نجات از نفس سرکش...بیدارم کن در هر هفت مرحله از ایگوهای شخصیتی انیاگرام ...بیدارم کن... بیداررر....الهی امین
اللهم عجل لولیک فرج المهدی منتظر❤️🌷....
|
ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری :
|
|
|
|
|
این پست با شماره ۱۲۹۹۶ در تاریخ پنجشنبه ۲۰ بهمن ۱۴۰۱ ۱۲:۲۸ در سایت شعر ناب ثبت گردید
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.