سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 19 ارديبهشت 1404
    13 ذو القعدة 1446
      Friday 9 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

        جمعه ۱۹ ارديبهشت

        پست های وبلاگ

        شعرناب
        *همه..خاص..هیچ‌کس*
        ارسال شده توسط

        شاهزاده خانوم

        در تاریخ : دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۲۳
        موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۲۱۹ | نظرات : ۵۵

        *همه* از اینکه برای تو *خاص* شده بود در پوست خود نمی‌گنجید.
        کم‌کم به شخصیت جدیدی که برای او در نظر گرفته بودی، خو گرفته و باور کرده بود که دیگر *همه* نیست و *خاص* است...
        *خاص* است، برای کسی که او را *خاص* می‌بیند.
        از *همه* به *خاص* رسیدن، آرزوی هر *همه‌*ی خود را دست‌ِکم‌بگیری بود...
        *همه‌*ای که نمی‌توانست خود را *خاص* ببیند و *خاص* بودن خود را در گرو ِ دیده شدن در چشم ِ توهایی مثل تو بود...
        حال آنکه *تو* نیز *همه*ای بیش نبودی که در لباس *تو* به *خاصم* ِ پنهان ِ *خاص* بدل شده بودی، *خاصی* که خود را همیشه *خاص* می‌دید و نیازی به *خاص* شدن برای *همه* یا *خاصی* نداشت...
        چندی نگذشت، دیگر خاصم‌هایت، مثل همیشه نبود، اما *خاص* نمی‌توانست بپذیرد، پس تلاش کرد با چنگ و دندان هم که شده، خود را برای تو *خاص* نگاه دارد.
        ولیکن از آنجایی که اگر تو نخواهی *همه‌*ای خاصت شود؛ *خاص‌*ت را به *همه‌*ی ما قبل *خاص* برمی‌گردانی؛ *خاص ِ بیچاره نتوانست کاری بکند و پس از روزها و ساعت‌ها بحث و جدل با تو، به این نتیجه رسید که دیگر *خاص* تو نیست و همان *همه‌*ی همیشگی ِ قبل از *خاص* بودنش برای توست که باید، نزد ِ همه‌ی همه‌گان بازگردد...
        چه بازگشتی؟
        جایگاهش را همه‌های دیگر گرفته بودند و کنار همه‌گان نیز جایی نداشت...
        با دلی شکسته از شهر همه‌گان خارج و رهسپار دیار هیچ‌کس شد...
        *همه‌*ای که بعد از آن *خاصم‌*های شتاب‌آلود تو، *هیچ‌کس* لقب گرفت... 
         
         *شاهزاده*
        پ.ن.. 
        تمرین شعر کلاسیکم برای این پست؛ فک نکنم این دفعه وزنم ایراد داشته باشه.. اما از قافیه مطمئن نیستم بعد از تسلط به وزن سراغ قواعد قافیه می‌رویم🤓
        البت.. اگر خدا بخواهد و عمری باشد..
         
         
        همه‌ام را *همه‌* از همهمه‌ای باز ستاند
        همه‌ام خاص شد و از همگان دور بماند
        بعد چندی که هوس مُردُ *تو* سیراب شدی
        خاص در یاد *تو* جز هیچ‌کس هیچ نماند
         
         

        ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
        این پست با شماره ۱۲۶۲۹ در تاریخ دوشنبه ۲ آبان ۱۴۰۱ ۰۴:۲۳ در سایت شعر ناب ثبت گردید

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1