سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 11 آذر 1403
  • شهادت ميرزا كوچك خان جنگلي، 1300 هـ ش
1 جمادى الثانية 1446
    Sunday 1 Dec 2024
    • روز جهاني مبارزه با ايدز
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۱۱ آذر

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    *شناخت حقیقت*
    ارسال شده توسط

    شاهزاده خانوم

    در تاریخ : يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۰۳:۵۶
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۰۹ | نظرات : ۱۱۰

    وقتی که به شناخت ِ حقیقت و حقیقت ِ شناخت، پی بردم...
    ***
    همیشه فکر می‌کردم، شناخت، از خودی‌هاست... 
    هرگز به ذهن ِ احساسم خطور نمی‌کرد که شناخت، گاهی از دوستی زیاد، دشمن می‌شود. چرا که این نوع شناخت، دنیای رویاها را متلاشی می‌کند. 
    رویاهایی که تا چند دقیقه قبل از افشای حقیقت، آرام و دوست داشتنی بود.
    خوب می‌دانم که همه‌ی شناخت‌های حقیقت در این شناخت ِ هولناک، جای نمی‌گیرد، اما همین مقدار، گاهی تمام دنیایت را زیرورو می‌کند؛
    تا جایی که آرزو می‌کنی کاش نسبت به بعضی امور، حقیقت، زیرکانه پنهان می‌شد و شناخت میسر نبود، هیچ راهی وجود نداشت که بشناسیم که بفهمیم، چه در پشت نقاب‌ها پنهان شده است تا آرام و سبکبال در هوای این بی‌شناختی‌ها پرواز کنیم و سرخوش و سربه‌هوا، زندگی!
    کاش می‌توانستم، چشمان ِ احساساتم را، روی این شناخت‌ها ببندم و مانند گذشته، آسوده و رها، با فکرِ اینکه همه خوب هستند، آزادانه پرواز کنم.
    کاش‌های زیادی در پس این شناخت ِ اجباری نهفته است که قلبم را به طرز فجیعی چنگ می‌زند.
    آگاهی از شناخت‌هایی که آسیب‌رسانند اما، این آسیب‌ها بسیار دورتر از آنی هستند که در تصور بگنجد.
    پس با این حساب، بنظر گاهی نیاز نیست، از حقیقت‌های بی‌مقدار آگاه باشیم و به شناخت ِ این حقیقت‌ها برسیم.
     
    *شاهزاده*
    پی.نوشت: 
    منطق، خودش خواست سنگ صبورِ احساسم باشد، بشنود و دم نزند.
    ***
    وقتی در فکرم نوشتن این پست نقش بست، منطق، کنارم ایستاده بود و پستوی فکرم را می‌خواند، اما لب تر نکرد تا مرا منصرف کند.
    خود را در آغوشش جای دادم و آرام آرام گریستم.
    هرچه بود، منطق بود؛ شاید احساس نداشت، اما آگاه و عاقل بود. می‌دانست که گاهی به احساس و حرف‌های صد من یه غازش باید بها داد تا احساس ِ سرخوردگی از دلشکستگی‌های شناخت اجباری، از بین برود و غم ناشی از این درد، پس از مدتی به شادی تبدیل شود.
    او می‌دانست که گاهی، فقط، باید گوش بود و گوش... تا هر آنچه باعث آزار روح می‌شود، بیرون بریزد تا مبادا با تلنبار شدن آن شناخت‌های وحشتناکِ ناگهانی، روح، به هرزگی رود و دیگر امیدی به بازگشتش نداشته باشد.
     
    *شاهزاده*
     

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۲۴۵۶ در تاریخ يکشنبه ۱۶ بهمن ۱۴۰۱ ۰۳:۵۶ در سایت شعر ناب ثبت گردید
    ۵۴ شاعر این مطلب را خوانده اند

    سید محمدرضا لاهیجی

    ،

    مجتبی شفیعی (شاهرخ)

    ،

    اصغر ناظمی

    ،

    احسان فلاح رمضانی

    ،

    حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)

    ،

    مولود سادات عمارتی

    ،

    حسین رضایی(آشنا)

    ،

    شاهزاده خانوم

    ،

    محمدحسن پورصالحی

    ،

    علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق

    ،

    روح اله سلیمی ناحیه

    ،

    اميرحسين علاميان(اعتراض)

    ،

    ابراهیم کریمی (ایبو)

    ،

    محمد رضا خوشرو (مریخ)

    ،

    عباسعلی استکی(چشمه)

    ،

    علیرضا شفیعی

    ،

    احسان کریمیان علی آبادی

    ،

    فرشید نکونام(چویل)

    ،

    سید هادی محمدی

    ،

    جمیله عجم(بانوی واژه ها)

    ،

    مسیح علیپور

    ،

    محمد حسنی

    ،

    بهمن بیدقی

    ،

    لیلا گماری ( مأنوس شده با قلم)

    ،

    عارف افشاری (جاوید الف)

    ،

    احمدی زاده(ملحق)

    ،

    آرزوبزنبیرانوند(غمگینترین مادرشاد)

    ،

    فروغ نصیری

    ،

    منوچهربابایی

    ،

    مریم کاسیانی

    ،

    مسعود آزادبخت

    ،

    منیژه قشقایی

    ،

    بهــاره طـــلایـی زیدی

    ،

    رضا بلالی

    ،

    محمد گلی ایوری

    ،

    رویا ادیب (نازبانو)

    ،

    مهدي حسنلو

    ،

    سمیه خاکپور (غزلبانو)

    ،

    علی احمدی (حادثه)

    ،

    محمدحسن پورصالحی

    ،

    فاطمه بهرامی

    ،

    بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)

    ،

    رحیم فخوری

    ،

    راحیل م

    ،

    فرشید ربانی (این بشر)

    ،

    فرشید به گزین

    ،

    زهرا مددی

    ،

    عبدالخبیر عاصی

    ،

    محمدوحید خواجه

    ،

    سپیده اسدی(مهربان)

    ،

    سارا رحیمی(س. سکوت)

    ،

    نیره صدری

    ،

    بهروز دارابی

    ،

    محمدرضا صدقی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    نادر امینی (امین)

    توبودی دردل شب ناله کردی این دل وامانده را بیچاره کردی اااا به کنج خلوتی رفتی وباغم خانه کردی ااا ندیدی عاشقت درمانده شد از آه شبگیر وتولیکن اااا به شب را تا سحر بردر غمخانه ات داغ دلم را تازه کردی ااا دردلم دلشوره افتاد لیلی ام از بس فغان کرد جان بداددر گوشه میخانه من اااا هاتف آمد دادم ندا غمگین مباش می خور که لیلی عاقبت دیوانه کردی اا عقل در ره پیرطریقت پای لنگان است اااا لیلی ومجنون را تا ابد برسر جام قدح بشکسته ای درمانده کردی ااا عاقبت عشق وخرد درمرز مجنون با رخ لیلی بهم پیون خورند اااا آنگه که مجنون چون اسیر گیسوی لیلی شد و آن خانگه ویرانه کردی
    شهرام بذلی

    در دل تنگ ما بسی روزنه ی خیال نیست اااا شوق تو دارد این دلم عشق که وصف حال نیست
    افسانه نجفی

    ت ااا میان من و تو ااا همیشه ما ااا می لنگید
    میر حسین سعیدی

    مرا بی خود شدن در دل به خود نیست ااا چو بینم ماه نو من دیگرم کیست ااا چو مستی آید از هر پیچش مو ااا نگه بر آسمان و مه چه نیکیست
    افسانه نجفی

    مرا بوسید و با بغض گفت می توانی بدون من سر کنی ااا با خنده گفتمش این که چیزی نیست پیش از تو سالها بدون خودم حتی سرکرده ام

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    2