بانو "سمیه فلاحی" شاعر و مترجم کورد ایلامی، زادهی سال ۱۳۶۱ خورشیدی، در شهر مهران است.
او از برگزیدهگان چهارمین دوره دوسالانهی شعر کوردی کودک "منال" در سال ۱۳۹۹ است.
از او تاکنون کتابهای زیر چاپ و منتشر شده است:
- من تلخترین قهوهی عمرت بودم - نشر آنیما - مهر ۱۳۹۷ - ۵۸ صفحه.
- دری که مرگ کلیدش را گم کرده (ترجمه شعرهای کوردی علی الفتی به فارسی) - نشر باشور - ۱۳۹۹.
- اتوبوسها تا ابد در قلبم آتش گرفتهاند (ترجمه شعرهای کوردی محمد مرادینصاری به فارسی) - نشر باشور - ۱۳۹۹.
- جهنگەڵ ئەلفبێ - ۱۴۰۰.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
یک نفر با مرگ در خوابم تبانی میکند
قرن هفتم در اتاقم ایلخانی میکند
روزها در قتل عامی دائمی جان میدهم
نیمهشب یک بوسه قلبم را نشانی میکند
ترکتازیهای تاریخی به موهایم رسید
نسلی از تاتار اینجا حکمرانی میکند
تلخی بادام در چشمان من جامانده است
رد این بیگانگی من را روانی میکند
پادگانی در سرم مارش نظامی میزند
کودکی در خوابهایم نغمهخوانی میکند
خواب دیدم بعد مرگم دستهایم سبز شد
شاعری انگار در من ماهبانی میکند.
(۲)
شهری که میان کوهها محبوس است
انگار که از رهاییاش مایوس است
ایلام که شهر روشنایی بوده
در گرد و غبار مرز بیفانوس است.
(۳)
بیمار تو را ندیدنم باور کن
در حسرت پر کشیدنم باور کن
چندیست که چهرهات غبار آلودهست
سخت است نفس کشیدنم باور کن.
(۴)
تا شانه به شانه دست در دست شدیم
از غیرتمان دوباره سرمست شدیم
هەڵپەرگە میان جنگ بر پا کردیم
چوپیکش مرزهای بنبست شدیم.
(۵)
هر چند از آسمان فقط غم بارید
در باغچههامان گل حسرت رویید
یک بار خزانهی خدا خالی شد
وقتی که به مشهدش رضا را بخشيد.
(۶)
وقتی که گره به کار و بارم افتاد
غم شعله کشید و در تبارم افتاد
هر چند تمام راهها بسته شدند
عکس حرم شما کنارم افتاد.
(۷)
یک شهر غریب و بینشانی زهرا
با این همه مرکز جهانی زهرا
مادر نشده، مادر بابا بودی
تو معجزهی پيمبرانی، زهرا.
(۸)
زن، پنجرهای رو به سکوت و آوار
بستند بر او راه نفس راه فرار
آتش شده و به جان در افتادند
باید فدکيه خواند بر این دیوار.
(۹)
تا عشق خروشید و در و بام گرفت
طوفان شد و عقل و هوش در کام گرفت
ماهی دلم خسته و سرگردان بود
در برکهی سبز کوثر آرام گرفت.
(۱۰)
بر چهرهی خود نقاب شب چسبانده
زیر لبش آواز عجیبی خوانده
میترسم از این خانه نرفته باشد
دزدی که صدا و سایهاش جا مانده.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)