زندهیاد "اسماعیل رها" شاعر ایرانی در دوم اسفند ماه ۱۳۱۰ خورشیدی، در تهران به دنیا آمد. او در دانشگاه افسری تحصیل کرد و با این حال در شعرهایش هرگز نشانی از نظامیگری و خشونت حس نمیشد و هرگز کسی از شعرهایش نمیتوانست شغل او را حدس بزند.
در سال ۱۳۳۴، دوستانش آثارش را جمعآوری و بدون اطلاع او، نخستین مجموعه شعرش را با عنوان "خوشهی تلخ " چاپ کردند. همچنین در همان سال به علت درگیری با ضد اطلاعات اجازه چاپ و خواندن شعر از او سلب میشود به همین دلیل به مدت ده سال شعر نوشتن و شعرخوانی را کنار میگذارد و در سال ۱۳۴۴ به تشویق دوستانش در شیراز سرودن شعر را از سر میگیرد.
ویژگی آثار این شاعر کم حاشیه و طبیعت گرا، نوعی عدم صراحت و پرهیز از آرمانگرایی و طرح مسایل در لفافه بود و به همین خاطر خاطرش اشعارش در فضای پر التهاب فرهنگی طنینی آن چنان که باید نداشت.
"رضا براهنی" در کتاب "نسل بیسن" در نقد مجموعه شعر "شعر به دقیقه اکنون" به شعرهای اسماعیل رها ایرادهایی گرفته بود.
اسماعیل رها روز پنجشنبه ۳۰ شهریور ماه ۱۳۹۶، بر اثر کهولت سن درگذشت و روز جمعه ۳۱ شهریور، به خاک سپرده شد.
▪︎کتابشناسی:
- خوشه تلخ.
- لب تلخی و فنجان.
- کوتاه، مانا، بلند.
- طلایهای بر پاییز.
- طلایه و باران.
- بیراهه خورشید (شعر بلند)
- جرقهای در باد (شعر کوتاه)
همچنین سه جلد کتاب نیز آماده چاپ دارد که چاپ نشده است.
▪︎نمونه شعر:
(۱)
نام تو را نوشتم
بر سنگ قصهای
گلسنگها
فریاد میزدند: صبوری
دیدم ترک، به پشت ترک سنگ را شکافت.
(۲)
دیدار را
پلکی زدیم
اما به سینهام
یادش ز عمر نوح نشان دارد.
(۳)
ز میلههای قفس
هزار باغ معلق اگر کنی آویز
پرندگان حصاری هنوز دلتنگاند
مکش به طاق قفس بال
که مرغکان
بشکافند آسمان از شوق.
(۴)
ذهن درخت نام تو را میخواست
ناخن مرا نبود
لختی با برگهای سبز
نام تو را به زمزمه بنشستم
دیری است مرغکان بهاری
نام تو را به هلهله پرواز میدهند.
(۵)
در من زنی به ریشه نشسته
یک غنچه مانده است
تا بشکفد به شاخه
فراموشی...
(۶)
بیگانه نیست
ما را تبر به باغ صنوبر
در این دیار تلخ
زخم تبر به باغ جوان زود میرسد.
(۷)
سیبی
در انتظار آمدن حوا
در زیر چتر ابر
خمیازه میکشد.
(۸)
چشمان تو
فنجان قهوهایست که مینوشم
یک شب از آن نگاه تو را تلخ.
شاید
خط بلند عشق
پیچیده و شکسته نباشد
در فال قهوهام.
گردآوری و نگارش:
#لیلا_طیبی (رها)