بنام خدایی که سلامتی را از بهترین نعمتهایش قرار داد
درمانگرم و کارم درمانِ دل است
و لیک
دیرپایی ست که دلم بیمارِ درمان است
بیمارِ دیدنِ دوباره ی اشک شوقِ مادرانی هستم که می توانستم امید را در دلشان زنده کنم
همان مادرانی که در دنیایی از چِراهای زندگی شان خود را گم کرده بودند
و مدام خود را مؤاخذه می کردند چرا باید شاهد چنین رخدادی باشند و چرا قرعه به نام آنها افتاد و چرا و چرا و چراهای بی پاسخ
آنگاه که دست و دلِ ناامید فقط برای فریبِ ذهنِ خود به عنوان آخرین تیرِ ترکش روانه ی درمانگاه می شدند را هرگز از یاد نخواهم برد
و آن زمان را که مادری تنها آرزویش را اینگونه ابراز می داشت که یعنی آیا می شود تا عیدِ نوروز فرزندم بتواند کنار سفره ی هفت سین بنشیند ، همان فرزندی که عضلاتش به مانندِ استخوان سفت و منقبض شده بودند
دست به هرجایش می زدم گویی بجای عضله طنابی محکم زیر انگشتانم حس می کردم
بارخدایا باید از کجا شروع می کردم که به نشستن ختم شود
بسم الله کردم و مچ بندهای طبی ام را بستم
ابتدا با نوازش
اندکی نیز با سخن سرگرمش کردم
گریه هایش که بند آمد حوله را داغ کردم و روی پاهایش انداختم
قرمزی پوستش را در زیرِ لباس نمی دیدم ولی می دانستم آماده ی دست بردن به کار بزرگ شده است
پاهایش را به سختی از هم باز کردم
طنابِ عضلاتش اجازه ی پیشروی کار به من نمی داد و همچنان مقاوت می کرد
ولی من برای ادامه ی کار به اجازه ی آنها نیاز نداشتم
دستانم را برای رفع اصطکاک به اندکی روغن آغشته کردم و شروع کردم با فشارهای مُمتد طناب عضلاتش را کشیدن
و اندکی به آن ضربه می زدم تا خود را رها کند ولی خیلی زُمخت تر از این حرفها بود و من زمخت تر
مچ دستانم درد گرفته بود از ساعدم کمک گرفتم و همچنان به سختی پاهایش را از هم باز می کردم
باید کاری می کردم عضلاتش مقاومتشان را کم کنند
احساس کردم کمی خود را شل کرده ، انگشتانم را که روی ران هایش می کشیدم به وضوح تار تارِ ماهیچههایش را احساس می کردم ، پاهایم را روی پاهایش گذاشتم و دستانش را گرفتم و به زور و سختی نشاندمش و دستانم را پشت کمرش قفل کردم
تلاش می کرد دراز بکشد
ولی
با نیروی دستانِ من نمی توانست مقابله کند
زورش که نمی رسید گریه هایش را شروع کرد
برایم اهمیتی نداشت، رنگِ آرزویِ مادرش در ذهنم پر رنگ تر بود
ثانیه ها و دقیقه ها پشت سر هم گذشتند نیم ساعتی را با فشارِ عضلاتش و صدایِ گریه هایش تحمل کردم
سپس سوار بر استوانه ی بزرگی کردمش تا پاهایش را بیشتر باز کند خودم نیز پشتش نشستم و او را از پهلوها به چپ و راست خم می کردم
وای که چقدر بافتِ این بچه سفت بود گویی با هر حرکت صدای گِزگِز و حرکات عضلاتش روی هم شنیده می شد
با هر حرکت و صدایی گویی بیشتر ساختمان درونی اش را کشف می کردم
تقریباً داشت تمام نیرویم را از من می گرفت
وقتی از روی استوانه بلندش کردم احساس کردم به شدت قوای جسمانی ام تحلیل رفته بی حال به دیوار تکیه دادم ، دو ماه به همین منوال گذشت و هر روز که می گذشت امید را بیشتر در لابلای چشمانِ مادرش پدیدار می دیدم
و بالاخره توانستم آن سفتی عضلات را رفع کنم و او را به آرزوی مادرش برسانم
پسرک نشست و مادرش دعاگویان شکر می کرد و برایم طلبِ خیر می کرد
از آن موقع تا الآن هنوز دستانم درد می کنند ولی هرگز آن لحظه ی امیدبخش را فراموش نکرده ام و هنوز احساس می کنم دعایِ خیرِ برآمده از دلِ آن مادر تا زمانی که زنده ام ناامیدی را از من دور خواهد کرد و در کوره راه هایِ زندگی همواره امید به جود و بخشش خداوند را در دلم همچون نوری خاموشی ناپذیر زنده نگاه می دارد.
بارخدایا شکرت که همیشه هستی و می توانی هر ناممکنی را ممکن بسازی.
پ.ن:
فلج مغزی (به انگلیسی CP یا Cerebral palsy)، یک بیماری است که بر تون عضلانی (سفتی عضلات) و حرکت آنها تاثیر می گذارد. در بیماری فلج مغزی (سی پی ) حرکت عضلات و هماهنگی لازم برای انجام کارهای ظریف و درشت مختل می شود. علت این امر آسیب مناطقی از مغز که مسئول از انجام حرکات هستند می باشد.
علل فلج مغزی
دلایل اصلی سی پی به همراه میزان دخالت در ابتلا به این بیماری عبارت است از:
علل مادرزادی
صدمات در حین تولد
صدمات بعد از تولد
در حین تولد نوزاد، اشتباهات پزشک و تیم پرستار می تواند منجر به خفگی و نرسیدن اکسیژن به مغز نوزاد شود. جداسازی زودرس جفت، رحم پاره شده در طول زایمان یا طناب بند ناف، به طریقی که جریان خون را محدود بکند، می تواند باعث محرومیت از اکسیژن مغز شود.
همچنین بعدا نرسیدن اکسیژن به مغز کودک به هر دلیل (مانند غرق شدن و.. ) می تواند از علل سی پی کودکان باشد.
نوع مشکلات حرکتی یک فرد، براساس میزان شدت صدمات مغزی او و تاثیری که بر تون عضلانی ( Muscle tone ) اش می گذارد مشخص می شود. تن عضلانی همان میزان سفتی و قوام ماهیچه ها است.
دو واژه برای تعریف تون عضلانی در سی پی مشخص شده است.
هایپوتونی (Hypotonia ) : تون پایین عضلات، در این حالت عضلات شل و قدرت پایینی دارند.
هاپیرتونی (Hypertonia ) :افزایش تون عضلانی، در این حالت عضلات بسیار سفت و خشک هستند.
به امیدِ اینکه کادر پزشکی دقت بیشتری بر این رسالت خویش داشته باشند و با سهل انگاری باعث نشوند آینده ی یک فرد تباه شود
نوشته زیبایی است و البته ارتباط برقرار کردن با درمانگران کار سختی است و نیز این نوشته ی شما چه از نظر محتوا ،احساس و چه از نظر بسط واژگان ،ژانر و ساختاری متفاوت با بقیه نوشته هایتان دارد