يکشنبه ۱۴ ارديبهشت
اشعار دفتر شعرِ عشق در فصل های سال شاعر علی امینی
|
|
راه را بستی به رویم چاه کندی بر مسیر
من نفهمیدم چه شد گشتم به چشمانت اسیر
|
|
|
|
|
خدا قسمت نکرد زیرا
خودش هم خوب می دانست
|
|
|
|
|
سرابی!
هرچه می آیم
تو بدتر دور می گردی
|
|
|
|
|
من دیوانه
جز از دیدن آن صورت زیبای تو
از شاه جهانم چه بخواهم؟
|
|
|
|
|
نگاهت
شعله های آتشی دارد که می دانم
اگر بر جنگل ذهنم بیفتد
تا ابد یاد تو می مانم
|
|
|
|
|
بازکن پنجره را
بازکن آن گره را
|
|
|
|
|
در جهان نیست به زیبایی ایران جایی!
|
|
|
|
|
آتشی می سازم!
شعله ور می شوم و در غم تو می سوزم!
|
|
|
|
|
تو برای دل من با همه کس جنگیدی
|
|
|
|
|
چند وقتی ست
که آشوب جهانم شده ای
|
|
|
|
|
به نظر سرما رفت!
همه غم هارا برد!
ناخوشی هارا برد!
|
|
|
|
|
تهران
برف و بوران
کوه های استوار
سردی و سوز زمستان
استکانی چای داغ
همه زیبایی تهران
|
|
|