يکشنبه ۲۷ آبان
اشعار دفتر شعرِ شاعر سمیه شاکری
|
|
چشمانم
خوشه ای نارس خیال
می چیدند
میان خنده های پر فریب باد
و رقص نگاه قاصدک
ساحل روز
تنش از
|
|
|
|
|
فردا موجودیت هر تن
من , من دیگریست
آمیخته با تپش های نامرعی یک وهم
در بازار ابدیت سیال
واقعیت نا
|
|
|
|
|
تنگنای بی پایان
شکیبایی توفان زده ی شهر
و درک گنگ شهر
گسترده تر از آن
تن های بی تفاوت
بی تملق
|
|
|
|
|
آشفته ام
آدمک های مضحک لب باز کرده اند
دیوار ها گستاخ وار
به سکوت
بی کردار
بدون اقتدا به بی رنگ
|
|
|
|
|
حسرت مهمل من
آرام آرام
در آغوش خفقان جان می داد
پشت دریچه های تاریکی و دلهره
و نگاه های عبوس دقا
|
|
|
|
|
سفر به فرداهایی معتاد , متشنج
لحظه ها همچنان تاب می خورند
در پیله ای سست و شوم
میان مفهوم گنگ و ت
|
|
|
|
|
اینک
بر می گردم
از پشت پلک های خسته جهان
و طغیان های خویش را
در سایه ای خاموش
کنار ستون های وس
|
|
|
|
|
از تمام شب های بی رمق
از منجلاب های پر هیاهو
می گذرم
تا
ضروری ترین
واژه ی بیداری را
بر پیشانی
|
|
|
|
|
سقوط می کنم
در این روز گار خاموش پر از تکرار
ای آدم های
|
|
|
|
|
در تکاپوی این ثانیه ها
قامت فردای دگریست
اوج طنینش میاید به گوش
من به دنبال تشویش خاطره ای
اردو
|
|
|