يکشنبه ۲۷ آبان
جام بلورین شعری از سمیه شاکری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۴ ۱۸:۲۷ شماره ثبت ۴۴۲۴۲
بازدید : ۴۷۹ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب سمیه شاکری
|
سفر به فرداهایی معتاد , متشنج
لحظه ها همچنان تاب می خورند
در پیله ای سست و شوم
میان مفهوم گنگ و تنبل بامدادی زرد
فریادم
با هیاهوی باد
متلاشی می گشت
در بعد از ظهری خیس
و ذهن معلق
مصلوب می گشت
از اعتماد ها و صداقتهای ناکام
زمین دست هایش را می شست
چرخ می زد
تا به هراس خفته خویش پاسخ گوید
و دختر باران اشعارم
تکه تکه در گوشم می نواخت
زیر سقف دقایق بودن
و من چقدر از احساس های کاغذی و منقلب تهی بودم
دستی به موهایم می کشم
بر شانه های خسته شب دخیل می بندم
اینک حوصله ها سر می خورند
روی شاخه های روشنفکر تاریخ
کتاب ها گناهکارترینند
وقتی انزوا را پیشه خود ساختم
جای پای معصیت هایشان را
می توان به رخ روزگار کشید
گل ها چه معصومانه جان می دادند
بی آنکه بزرگ شوند
بی آنکه فرو روند
در منجلابی که مرا انکار کرد
پشت پنجره ای که از ازدحام نگاه هایی قد علم کرده اند
و خرده ریز از یک اندیشه پست
ته نشین می شوم
میان صفات رذیله ای نامفهوم
و سرگردان
دختر باران اشعارم
آه می کشید
در تراکم تلخی های مشکوک
و سرپوش می گذاشت
بر تنهایی مصنوعی من
می دمید
و از غرورهایی مشبک
عشق بدل می کرد
سر می کشید
مثل وسعت گسسته ی رابطه ها
مثل منفورترین مسکرات
بی رمق
و
مایوس
آن گاه سر کشی نمودم
از وفاداری های عریان
شهوتناک و ناخالص
که در جام بلورین
می لغزید
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
احسنت بر شما...