جمعه ۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ دل نوشت شاعر الیاس پارسا (چَغوک)
|
|
گرگ ها دسته جمعی حمله میکنند
گروهی میجنگند
گلگی شادی میکنند
ولی همیشه
تنهای تنها
|
|
|
|
|
قبله قبله عوض میکنم عرفان وجودم را
تو نمیفهمی و باز
زیر هر خم ابروی تو
پهلوانی جان میدهد
|
|
|
|
|
با صندل های تق تقیت
از خاطرم که میگذری
قلبم که هیچ
نمی تپد دیگر
|
|
|
|
|
من و تو
امتداد دو خط ریل قطاریم
صد افسوس اما
آن سوی نقاشی ها هم
به هم نخواهیم رسید
"چَغوک"
|
|
|
|
|
فردایت که بیاید
سر ساعت قیامتت
دیروزها را فراموش نخواهم کرد
برای هر لحظه اش
برای هر قطره اشکی که
|
|
|
|
|
و سوگند
به قطرات سرد روی شیشه
که سقوط را
عاشقانه به جان میخرند
تا دمی
دست در دست هم داشته باش
|
|
|
|
|
از لباس های پاره ام خوشت می آید یا
انگشتان یخ زده ام
نمیدانم
چرا
جای یک جفت کفش
شب های سردت را
|
|
|
|
|
پی نوشت روز کودک
خواستم برای کودکان سرزمینم بنویسم
یاد کودکان یتیمش افتادم
یاد کودکان خیابانیش
|
|
|
|
|
ورق ورق
پشت ریل قطار طی می کشم خاطرات خاک گرفته ام را
با کوله ای که برای وقفه های تنهاییم
|
|
|
|
|
ثبت دفتر خاطرات
هر روز مرورش می کنم با اشک،،،،،
آخرین بوسه مادر را... .
|
|
|
|
|
و قسم به نفس های کنایه آمیز کهنه سربازی
که سر پست، بالای دکل نگهبانی
در هوای سرد مرزهای کردستانش
|
|
|
|
|
دلقک خسته گوشه نیمکت پارک
نم گرفته و نزار
زیرلب
پشتک هایی را می شمرد
که تا قسط های عقب افتاده ا
|
|
|
|
|
من شاعرم
آبم شراب است و
غذایم جو
هوایم هم بوی مگنا
در خریتم شک مکن و
|
|
|
|
|
خورشید هم بد بامرام است
می داند کارگرهایمان پولشان به ویسکی خنک نمی رسد
برایشان عرق تازه می گیرد
|
|
|
|
|
پشت پا زد اینبار
به قامت تمام ضرب المثل ها،،
...
با اینکه سرش را زدند
|
|
|
|
|
پایش که می افتاد
کوه ها را هم زمین می زد
مردی که سلاحش
به قامتش می چربید
|
|
|