دوشنبه ۳ دی
اشعار دفتر شعرِ دلنوشته شاعر مریم حسینی
|
|
جز نازنین صدا
بسطام بی نو
|
|
|
|
|
هر روز آتشی
دعوا و داد و قهر
بنگر چگونه ام
با جمله ات پدر!
هر روز آتشی
دعوا و داد و قهر
|
|
|
|
|
دستهایم!
کجایند ؟ نمی بینمشان! مادرم کو؟ کجا رفت خدا؟
پس چرا نیست کنارم؟ پدرم!
|
|
|
|
|
پسری زیبا بود
اشک در چشم سیاهش غلتید
گونه اش می لرزید
|
|
|
|
|
رهایم کن مرا بر بالش تنهایی ام
|
|
|
|
|
اینجا همیشه بهار قشنگ نیست
|
|
|
|
|
روزای خوب کودکی
بازی لی لی تو کوچه
با دمپ
|
|
|
|
|
کاش می شد که منم عربده جویی بکنم
یا که در حلق خودم دانه خاری بکنم
طاقت ظلم ندارد دل دیوانه من
پ
|
|
|
|
|
زندگی جویباری از اندیشه هاست
همّۀ اندیشه ها باد و هواست
رفتن بیرون ا
|
|
|
|
|
چقدر این جمعه بی روح است
چقدر این روزها دلگیر و بی شور است
برو ای
|
|
|
|
|
تو ای محبوب من
رویای من
تو ای مهت
|
|
|
|
|
می شوم دلتنگ من،گاهی
برای روزهای گرم تابستان
برای خان
|
|
|
|
|
چه سکوتی
چه نگاهی
که پر از طوفان بود
در دلم تفرقه بو
شوق پرواز و پریدن
|
|
|
|
|
سبدی خواهم بافت
با وسعت دل
و در آن خوام ریخت
گل یاس عشق
|
|
|
|
|
می شود کاری کرد
نه می شود هیچ کار ینکرد
که حجم بغض آن کارت
شود بر سینه ات سنگین
دلت را نه
|
|
|
|
|
تو که رفتی دگر
نور نبود
رنگ نبود...تو که رفتی دگر خنده
|
|
|
|
|
گاهی می خواهم تکه یخی باشم
که در دستهای گرمت
چکه
چکه
آب می شود
|
|
|