پنجشنبه ۲۸ فروردين
اشعار دفتر شعرِ شعر شدم از تو شاعر بهروز خان محمدی
|
|
من درد شدم
شوریده در هوای عشق
از اندکی که گذشتم
به انبوه نمیرسم
مرگم برای تو شاید تولدی
|
|
|
|
|
همیشه ....
همیشه هنر داشتی!
هزاران هوای سفر داشتی
همیشه ،همیشه
خطر کاشتی
از این عشق خوبم حز
|
|
|
|
|
برباد شدم من ,همه فریاد شدم من
ای فرخ یزدان به چه بیداد شدم من
هر ج
|
|
|
|
|
از آسفالت گذشتم
رسیدم......
|
|
|
|
|
شعر میشوم وقتی که آواز میکنی
|
|
|
|
|
آوارگی تا کی خدا
از دوستان گشتم .. .. .. جداا
از موجها آید صدا
ساحل نباشد انتها
هرموج شلاق
|
|
|
|
|
آرام
شکستم
از نسیمی که آرام بود
|
|
|
|
|
نزدیک نیمروز نشسته ام به انتظار غروب
که روز من به گ....ا رود و شب فرا برسد
|
|
|
|
|
زمین پر ظلم ظالم ها
به زیر چکمه آنها
محبت رفته بر یغما
|
|
|
|
|
ای سبز ای عفیف. ای مرده هزار آرزو در گلو....
|
|
|
|
|
روز تنهایی من، تو خیابون شلوغ
روز آزادی تو، روز تکرار بلوغ
|
|
|
|
|
جریان جهل و جنگ در بیشه غرور
انگار مرده است اندیشه و شعور
|
|
|
|
|
ای انکه امروز میروی
سویی که سرنوشت میبرد
|
|
|
|
|
فصل پاییز آمد
باد بیرحم هجوم آورده
زرد شد سبزی بیچاره برگ
و همه رقص کنان میگذرند از لب مرگ
|
|
|