يکشنبه ۲ دی
اشعار دفتر شعرِ حرف های برای نگفتن شاعر محمدامیر شهرکی
|
|
قلب یخ زده ی من از کما در نمیاد همیشه زمستونیه حالش انگاری هیچوقت بهار سراغش نمیاد
|
|
|
|
|
آسمون زیبا ابرهاتو با من رفیق کن بذا واسم پله بشن از زمین تابه اوج آسمون با من و دلم یک
|
|
|
|
|
خورشید دید تنهایی منو خواست رفاقت بکنه باسایه همراه کرد منو سایه ترسو از آب دراومده تا
|
|
|
|
|
دنیا خوبه که صبوری حرف آدمارو به دل نمیگیری سرتو بالا بگیر ازت گله ندارم درسته غصه
|
|
|
|
|
تولدی دوباره آی آدما هیچکی دست رو دلم نذاره من گریه هامو کردم دلی نشکستمو دلم شکستن
|
|
|
|
|
ای خاک
غریبانه هر روز بر تنت پای میگذارم
و تو روزی
ع
|
|
|
|
|
آسمونو بهتر ببین رسم اشک ریختنو ازش یاد بگیر خوبه اگه گاهی دلت میگیره بذاری بارونی بشه
|
|
|
|
|
بیا از حادثه رد بشیم راه مبارزه با مشکلاتو بلد بشیم بیا از آدما دل بکنیم پربکشیم به آسمون
|
|
|
|
|
بعد تو در خود شکستم درهای شادی به روی خود بستم بی توجه به حال بدم رفتی حالا میگی دلت
|
|
|
|
|
تا واقعیت راهی نمانده است واقعیتی از جنس خوشبختی مرا به انتظار نشسته است بتازید اسب های خی
|
|
|
|
|
برثانیه ها قفل میزنم زمان را در بند خواهم کشید و در انتظار خواهم نشست تا نسیم خبر از تو برا
|
|
|
|
|
من اونی شدم که ازم خواسته بود اون منی شده بود که دنیا ازش جسته بود ازش خواستم عوض بشه ولی
|
|
|
|
|
ای تو مالک بر این همه ی احساس من دوستت دارم هایم را باورکن ............. اگر از
|
|
|
|
|
میخوام ازت گذر کنم به قلب پر مهرت سفر کنم گلچین کنم هرچی مهرو صفاست .......................
|
|
|
|
|
قرار نبود یهو بذاری بری قرار نبود یهو ازم دل بکنی دلم شکست عیبی نداره تو برو غم به دلم نشست
|
|
|
|
|
دل من آروم بگیر غم دنیا رو به دل نگیر کمی ام شادی کن زندگیو به خودت سخت نگیر غم دل هارو
|
|
|