صفحه رسمی شاعر نسرین علی وردی زاده
|
نسرین علی وردی زاده
|
تاریخ تولد: | سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۷۹ |
برج تولد: | |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | ارومیه |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۴۷ |
تا کنون 65 کاربر 255 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
با من ز فرداها بگو، از آرزوهای لطیف!
کمکم دلیلِ بودنت را نزد من، ابراز کن ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۹۵۹۶ در تاریخ سه شنبه ۱۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ ۱۹:۴۲
نظرات: ۱۳
|
|
تا رسیدم به تو، این بار نگاهت کردم
آخرش خم شدم اندوهِ تو را بوسیدم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۴۵۴۱ در تاریخ جمعه ۲۱ مهر ۱۴۰۲ ۰۱:۴۸
نظرات: ۱۰
|
|
سوختم، دود شدم، در پیِ تو افتادم ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۲۰۴۶۷ در تاریخ سه شنبه ۲ خرداد ۱۴۰۲ ۱۰:۰۸
نظرات: ۱۶
|
|
جهل من مثل کویری است به اندازهٔ لوت... ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۸۳۶۶ در تاریخ جمعه ۱۰ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۴۷
نظرات: ۱۵
|
|
که روزی ملتی در بند بودند ...
|
|
ثبت شده با شماره ۹۷۹۳۲ در تاریخ سه شنبه ۳۱ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۰۶
نظرات: ۱۴
مجموع ۲۳ پست فعال در ۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر نسرین علی وردی زاده
|
|
قسمت اول: آرنجم را روی دستگیرهٔ در می گذارم و فشارش می دهم. در را با پایم هل می دهم تا کاملا باز شود. سلامی داده و یکراست به طرف آشپزخانه می روم. هر چه کیسهٔ میوه هست روی پیشخوان می گذارم. کیسهٔ
|
|
چهارشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۹ ۰۴:۱۴
نظرات: ۴
|
|
می بینید؟! گاهی آدم دوست دارد برود. گاهی شکستنش می آید گذشتهٔ شیشه ای اش را! گاهی دوست دارد بریزد، بپاشد، برود! برود و بگذارد بقیه به زندگی شان برسند. زندگی هایی که عجیب حس می کنی، نباشی بهتر است. تو
|
|
يکشنبه ۸ تير ۱۳۹۹ ۱۲:۱۵
نظرات: ۲
|
|
شاید بعد از سال ها این اولین بار است که خودکار بیک به دست می گیرم. اما بعد از مدت ها این اولین بار بود که دلم می خواست با بیک بنویسم. من حتی نمی دانم این خودکار گمشده در کوچه پس کوچه های کودکی ام، چگو
|
|
جمعه ۳۰ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۵۵
نظرات: ۴
|
|
قسمت آخر: برمی گردم سمتش! نگاهم روی کاوه ثابت می ماند. می خواهم به او بگویم تو همانی هستی که با حرف خواهرش، مرا کوبید؟! می خواهم بگویم، تو همان مرد شکاکی؟! راستی! خواهرت با تو چه کرده
|
|
چهارشنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۰۲
نظرات: ۷
|
|
دستم را جلوی در می گذارم و سؤالی نگاهش می کنم. معنیِ نگاهم را که در می یابد، می گوید: –حرف دارم باهات! این کل صحبتمان در آن کوچهٔ سوت و کور است! همهٔ همه اش!
|
|
سه شنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۴۱
نظرات: ۶
مجموع ۳۲ پست فعال در ۷ صفحه |