صفحه رسمی شاعر نسرین علی وردی زاده
|
نسرین علی وردی زاده
|
تاریخ تولد: | سه شنبه ۲۲ آذر ۱۳۷۹ |
برج تولد: | |
جنسیت: | زن |
تاریخ عضویت: | شنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۹ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | ارومیه |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۳۴۰ |
تا کنون 63 کاربر 248 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
از من تو برفتی و دل غمزدهام نه! ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۹۲۴۵ در تاریخ چهارشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۰۷
نظرات: ۱۱
|
|
نِئجه سَنسیزلیق ایچینده یانمیشام، آغلامیشام ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۸۷۰۰ در تاریخ چهارشنبه ۱۵ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۲۶
نظرات: ۱۴
|
|
صدایم رو به تفسیر است، غرورم بندِ این تقدیر ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۶۹۲۹ در تاریخ سه شنبه ۳ تير ۱۳۹۹ ۱۳:۲۱
نظرات: ۱۴
|
|
از من شِنو ای هم وطنم لطف بفرما ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۶۸۰۸ در تاریخ شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۱
نظرات: ۱۲
|
|
اشک ها راه خود یافتند ...
|
|
ثبت شده با شماره ۸۶۶۱۱ در تاریخ دوشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
نظرات: ۲۴
مجموع ۲۲ پست فعال در ۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر نسرین علی وردی زاده
|
|
عاشقم شده بودی. میدانستم. میدیدم که گاه نگاهت راه میافتاد و جایی میانِ شکوفههای ریزِ گلِ سرم گیر میکرد؛ ولی به رو نمیآوردم. نمیتوانستم. نمیشد فرهاد! خود
|
|
چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲ ۰۳:۵۹
نظرات: ۱۲
|
|
یک صندوقچهٔ کوچکِ چوبی داشت. نامههای رسیده را میگذاشت توی آن و نامههای خودش را پست میکرد. هفتهای یک بار هم وقت میگذاشت و همه را از اول میخواند. د
|
|
شنبه ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۲:۲۳
نظرات: ۴
|
|
رفتنش دور از باور بود. مثل فاجعه میماند. بوی مرگ میداد. بوی درد! بوی ماتم! بوی گندِ نفرت! انگار که زندگی به ته رسیده بود. انگار که اشتیاق نم کشیده بود. انگار که پلهای پش
|
|
دوشنبه ۶ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۲:۳۳
نظرات: ۸
|
|
گفت: «آبجی، چرا داری غصه میخوری؟» و من فکر کردم به اینکه چرا دارم غصه میخورم. و به اینکه چرا نباید غصه بخورم. به پدری فکر کردم که چهرهاش را کمابیش به خاطر دا
|
|
چهارشنبه ۲۵ فروردين ۱۴۰۰ ۰۳:۲۴
نظرات: ۵
|
|
تو آشپزخونه بودم و داشتم شربت رو هم میزدم. ولی از یه طرف هم حواسم بهش بود. نمیدونم چرا، اما تماشای اشتیاقش رو دوست داشتم. هول و وَلاش برام جالب بود. اینور و اونور
|
|
دوشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۹ ۰۴:۱۶
نظرات: ۵
مجموع ۳۱ پست فعال در ۷ صفحه |