تش یادت بلازه ،مو چو هیزم
تو شعله ایکشی ،مو ابریزم
قشنگی،سرخوشی ،طالع بلندی
هما بختی که ری شونم نمندی
بکو دیلق که غیرا تو نوینم
توکه عشقت زجا کنده ستینم
همه پا چشمه ،مشق شیش و هشتن
به گل گفتن ،میون کوه ودشتن
تغار خین لوات نشکنه گل
موادا بند میناته کنی شل
دلی دارم بدستت ریشه ریشه
هواپس ،خنده هاتم گرگ و میشه
بزن افتو،به شوگار بلندم
قیامت کردیو دل زت نکندم
#میتراکیانی
آتش یادت شعله میکشد و من مثل هیزمم
توبه زیبایی شعله ای، ولی من میسوزم
توزیبا و سرخوش و بلند طالعی
همای بختی که روی شانه من نماندی
دود بپا کن طوریکه هیچکس غیر تورا نبینم
ای کسی که عشقت ستون وجودم را از جا کنده
همگان پای چشمه در حال تمرین رقص هستند
و درحالیکه حرف خوب میزنند در کوه و دشتن
کاسه خونین لبهایت نشکند گل من(برای کسی عشوه نکنی)
نکند که بندروسریت باز شود
دلم در دست تو ریشه ریشه شده
ضمن اینکه حال و هوای خوبی نیست ،خنده هایت هم واقعیت را نمیگویند
آفتاب وجودت را به شبهای درازم بتابان
با اینکه قیامت کردی ولی دل از تو نکندم
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد
موفق باشید