- من ناله ام ، خزيده به افغان
بَر اسبِ من ، نشسته به خرداد
او كيست ، در كشاكشِ فكرم؟
با چشمِ باز...
در قفسي ديده است مرا
در قلب ِمن نشسته به بهمن
آن چيست ، در سراسر ذهنم؟
با قند ِ خيس...
چون ، مگسي ديده است مرا
تو چهره ات ، گرفته به آبان
من ناله ام ، خزيده به افغان
با وعده اش....
چون، عَدسي ديده است مرا
رُخسار ِ من ، شكسته به حيرت
دستارِ من ، چو پينه به پَرچم
در هر خروش...
چون جَرسي ديده است مرا
من شُبهه ام ، خزيده به مسجد
آن منبرَش، صلابت ِ تسكين
«كانا» بَرآن ، شكُفته به تزوير
من گريه ام.....
او ، اَرَسي ديده است مرا
اَفكار ِ من ، رسيده به بَهمن
من پرسش ام ، گرفته به خرداد
دلدادگي ام ، چَميده به ايران
ترديدِ من ، رسيده به ايمان
ايران..... ايران !
وقتَش رسيد...
از ناله ها ، نتيجه ببيني
گاهَش رسيد....
با يك صدا ، شكوفه بچيني
.... با يك صدا ، شكوفه بچيني
كانا : صفت است به معناي نادان، بي عقل ، احمق
اَرَس : اشك ، آب چشم
ز آهم بُوَد یک شراره درخش - اَرَس بود اَرس مرا مایهبخش
هزار درود
برشما شاعر گرامی
بسیار بسیار دلنشین بود
لذت بردم
سبز باشید و سبز بمانید
روزتان خوش و فرجامتان نیک
⚘⚘⚘
⚘⚘⚘
⚘⚘⚘