يکشنبه ۴ آذر
|
آخرین اشعار ناب فاطمه سلطانی
|
وقتی مهتاب پشت دستهای آسمان
شب را سکوت کرده بود
کسی نپرسید بوسه کنج لبهایم گریست
یا گوشه ی چشمهایم خندید.
اینبار که صدای شب طلوع کند
گیلاس ها مهتاب را به خسوفی وهم انگیز می نشانند
باسایه ای از طلسم
تا ستاره ای از پشت پنجره ی اتاقم چکه کند
و شب شکوفه دهد به شاخ گیلاس...فاطمه
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر جناب استکی عزیز
ممنون که همیشه حضور دارید
سپاس از مهرتان 🌹🌹 | |
|
درود بر جناب کیمیایی بزرگوار
و هزاران سپاس ..🌸🌸🌸 | |
|
درود بر سارای عزیز
سپاس بیکران ....🌹🌹🌹 | |
|
درود بر جناب بخارایی
سپاس فراوان 🌹🌹 | |
|
درود بر بانو آهنگران ...
زیبا نگاهتان عزیزم🌹🌹🌹 | |
|
درود بر جناب شهنی عزیز
سپاس از لطف شما 🌹🌹🌹 | |
|
و درود مجدد خدمت جناب ابراهیمیان
زیبا نگاه شماست
بربنده منت نهادید و خواندید🌹🌹🌹 | |
|
درود ها بر جناب مسعود .م عزیز
عالی نگاه شماست🌹🌹🌹 | |
|
درود برمینای عزیز سپاس از اظهار لطف شما بانو جان🌹🌹🌹 | |
|
و درود بر شما جناب مسعود خان خوشحالم که پسندیدی لطف شماست بزرگوار🌸🌸🌸 | |
|
درود بر جناب صادقی
قطعن زیبا نگاه شماست
سپاس که بهمهر خواندید
🌺🌺🌺🌺 | |
|
زیبا نگاه شماست جناب سجاد جم عزیز..🌹🌹🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
دستمریزاد
موفق باشید