سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        «تمامَش کن»

        شعری از

        میترا طباطبایی نیا

        از دفتر واقعا برفی نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۰:۳۳ شماره ثبت ۹۸۹۶۰
          بازدید : ۴۰۰   |    نظرات : ۱۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر میترا طباطبایی نیا

        لعنت به روزِ دیدنت کابوسِ بیداری ، تمامَش کن
        لعنت به تو! دست از سرم ای کاش برداری.. تمامَش کن !!
         
        هر شب تو با ده ها نفر در خواب میخندی ..حواست هست ؟! 
        هر لحظه اسم یک نفر را بر زبان داری ، تمامَش کن...
         
        عمری فقط بازیچه ی دستان تو بودم نفهمیدم 
        لعنت به احساست، به عشق کوچه بازاری ، تمامَش کن... 
         
        احساسِ پوچی که نصیبم شد تمامِ عمر فهمیدم...  
        چیزی میان عشق بود و مردم آزاری تمامَش کن!! 
         
        با این تبر سر وقتِ یک کُنده نخواهد رفت دهقانی 
        من شاخه ای نازک تر از آنم که پِنداری تمامَش کن...
         
        یک جنگِ تحمیلیِ ده ساله میان ماست ، تسلیمم !
        آتش گرفته سنگرم از دردِ رگباری... تمامَش کن!!
         
        تا حرف هایت این همه از جنسِ باروت است، می‌سوزم 
        مثلِ مُهمّاتم کفِ چوبیِ انباری ...تمامش کن !!
         
        من با لباسِ عشق و تاج و تور سمتت آمدم ...دیدم !
        میدان جنگ است و تو هم سرباز اجباری...  تمامَش کن !!
         
        در خود گره خوردم شبیه یک کلافِ کورِ سردرگُم 
        بازیچه ات باشم مرا هر شب بیازاری ؟!  تمامَش کن ...
         
        این دردهای له شده در زیر پوتینت نمی میرند
        می ماند و گل می دهد این رنجِ تکراری ... تمامَش کن!!
         
        باید که در پستوی خانه عشق را پنهان کنی وقتی... !!!
        معشوقه های دیگری را در نمک داری... تمامَش کن !!
         
        من میروم شاید کمی آسوده تر باشی... رها باشی 
        لعنت به رفتاری به نامِ «عشقْ اِنکاری» تمامَش کن...!!!
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عليرضا حكيم
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۱۲
        درود زیبا بود
        اصافه می‌کنم ردیف تمامش کن اضافه است انگار بعدها به شعر اضافه شده، و هیچ ماموریتی انجام نمی‌ده. در صورتیکه خاصیت ردیف اینه که اگه از شعر حذفش کنی؛ معنا ناقص بشه. حتی در مصراعهای فرد هم واژه‌های اضافی رکن آخر مکمل معنا نیستند. معتقدم اگر به صورت اول برگرده؛ غزل زیباتری از آب در میاد.موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۲۶
        درود. بر شما سپاسگزارم از حضور سبزتان 🌹🌹🙏
        ارسال پاسخ
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۴:۴۷
        با درود مجدد خدمت شما جناب حکیم بزرگوار
        سپاس از شما و نظرتات خوب شما
        اما باید عرض کنم که خیر چنین چیزی نیست که این ردیف بعدتر اضافه شده باشد و دقیقا بنا بر همین ردیف شعر نوشته شده و مخاطب افرادی هستند که در روابط بلاتکلیفشان سالها دیگران را نگه میدارند و نه پایبند رابطه میشوند و نه رابطه را تمام می‌کند ،
        توجه شما و سایر دوستان را به کمی پرداختن به مفهموم و منظور شعر جلب میکنم

        و در مورد فرمایش شما در مورد ردیف هم باید عرض کنم که هر چند در اینجا مفهوم اصلی شعر همان ردیف شعر است از دید خود شاعر ، اما لطفاً به ابیات زیر برای مثال توجه کنید

        بوی جوی مولیان آید همی
        یاد یار مهربان آید همی

        درد عشقی کشیده ام که مپرس
        زهر هجری چشیده ام که مپرس

        در این ابیات و تا پایان شعر ، حذف ردیف خللی در مفهوم شعر ایجاد نمی‌کند و بسیاری از اشعار دیگر بلکه برای زیبا تر شدن و آهنگین شدن بیشتر به کار رفته

        چیزی که در این جا و در این سایت مشهود است گوش شاعران و اساتید گرامی به ابیات طولانی عادت ندارد و جمع شدن شعر. در مصرع های کوتاه را میپسندند و این گونه احساس راحتی دارند در حالیکه سرودن ابیات طولانی تر بر روی وزن هم کار ساده ای نیست

        به هر ترتیب سپاس از شما و دقت و توجه تان به این شعر و با آرزوی سربلندی و سرافرازی برای شما 🌹🙏
        ارسال پاسخ
        عليرضا حكيم
        عليرضا حكيم
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۳۷
        با سلام «همی» نشانه ماضی استمراری در سبک خراسانیست که رودکی در آن زمان به کار می‌برده یعنی می‌آید چیز اضافه‌ای نیست و همچنین «که مپرس» در بیت دوم نیاز جمله است و تاکید بر حرف شاعر که اگر آن را حذف کنیم حرف شاعر تمام نمیشه هر شب تو با ده‌ها نفر در خواب می‌خندی (حواست هست) که حواست هست یک وصله که کاری نمی‌کنه مثل یک پیرهن نو که کمی پارچه با سنجاق چسبانده باشند
        و اما در مورد وزن طویل که مدتی در بین شعرا باب شد و از مد افتاد و شعرایی که خود مبدع این سبک بودند مانند فاطمه اختصاری و غزل آرامش و دیگران و حالا خودشان هم دنبال نکردند و هر کس سبکی ایجاد کرد نباید چشم گوش بسته پیگیر شد باید کمکی به زیبایی شعر کند چرا خودش را بیشتر در منگنه برای وزن اضاف به درد سر بیندازه و بحر طویل یا همان شهرآشوب منسوخ شده است
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۵۸
        درود بانو
        غزل هایتان بسیار زیبا و ناب هستند
        سرشار از احساس
        دستمریزاد خندانک
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۲۵
        درود بر شما جناب استکی عزیز و بزرگوار
        سپاس از شما و لطف همیشگی تان 🌹🙏
        ارسال پاسخ
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        درود بر شما🌺
        بابک فغفوری (پور)
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۵۳
        خندانک خندانک خندانک
        دوست عزیز چون گزینه نقد را فعال کردید به خودم اجازه دادم نظری بدهم وگرنه من در مقام منتقد نیستم .
        شعر زیبایی است با رعایت قواعد شعر .
        اما چند جا بخصوص در مصرع دوم شعر از وزن خود فاصله گرفته و چه زیباست که با تغییر آن در اینده زیبایی این شعر را دو چندان کنید.
        یک زمانی تا سال 1394 یادم میاد اساتید ادبیات به نقد اشعار دوستان میپرداختند و چقدر خوب بود من خودم خیلی از نظراتشان سود بردم .
        کاش باز همان نقدها و کمک به دوستان دایر شود .

        در انتها باید بگم این بیت خیلی زیبا و موزون بود

        با این تبر سر وقتِ یک کُنده نخواهد رفت دهقانی
        من شاخه ای نازک تر از آنم که پِنداری تمامَش کن...
        خندانک خندانک خندانک
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۳۰
        درود بر شما دوست عزیز و بزرگوار
        و سپاس از نقد شما بر این شعر
        اما اگر مقصود شما مصرع دوم از بیت اول هست که فکر نمیکنم از وزن خارج شده پیشنهاد. میکنم مجددا و با حذف همزه بخوانید ، و در سایر بیت ها نیز جز استفاده های محدود از اختیارات شاعری باز هم تصور نمیکنم جایی از وزن خارج باشد
        به هر روی سپاس از زمانی که گذاشتید و لطف و توجه شما به این شعر
        پاینده و برقرار باشید
        ارسال پاسخ
        میترا طباطبایی نیا
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۸:۳۴
        درود بر شما بانوی عزیز
        و سپاس از لطف و حضورتان
        اگر دقت بفرمایید نام شعر هم تمامش کن هست و شاید پیام اصلی شعر ، پس چگونه میشود حرف و پیام اصلی شعر را حذف کرد؟! به علاوه با حذف این عبارت یک رکن از پایان تمام مصرع ها را باید حذف کرد که این به کل شعر آسیب میزند ،
        به هر حال شعر سلیقه ایست و نظر و سلیقه ی شما بسیار محترم
        سپاس از حضور و لطف و توجه شما بزرگوار 🌹🌹🙏
        حدیث عبدلی (یارا)
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۱۶
        احساسِ پوچی که نصیبم شد تمامِ عمر فهمیدم...
        چیزی میان عشق بود و مردم آزاری تمامَش کن!!


        سلام و درود بر شما بانوی مهربانم

        زیبا شیوا و دلشنین سروده اید

        شاعرانگی هایتان مستدام

        خندانک
        خندانک
        خندانک
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۰۹
        درود. بر حدیث بانوی عزیزم
        سپاس از حضور سبز همیشگی تان 🌹🙏
        پاینده باشید 🌹
        ارسال پاسخ
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۲۳:۳۱
        درود فراوان بانو گرامی
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۰۹
        درود. بر شما
        سپاسگزار لطف و حضورتان 🌹🙏
        ارسال پاسخ
        بهروز رحمتی (سکوت شب)
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۰۷:۱۴
        اینک زمان آن است که عالی را بنگارم...
        عالی اینجاست که لازم میشود...

        هر شعری عالی نمیشود و البته هر کسی استاد نخواهد شد...

        عالی یعنی بهتر از این نمیشود...


        واژه را باید شناخت و آن را جَوید ، همچون بامداد که واژگانش تا دهلیزهای قلب نفوذ میکند و عقل به ظاهر سلیم تماما ادعا است و پوچ...


        و بزرگی هرگز در واژه خلاصه نشده و
        شعر یعنی ادب
        شعر یعنی افتادگی
        شعر یعنی بی ادعا بودن

        خلاصه بگویم ؛ شعر یعنی شعور

        شعور یعنی ساعت ۳ شب پشت چراغ قرمز ایستادن...

        شعور یعنی همین ماسک زدن هایی که اگر همه از روز اول رعایت میکردن ، این حال و روزمون نبود...


        شعور یعنی احترام به قوانین در هر محیط

        (مجازی یا حقیقی)


        و حال چطور میشود که شعری چنین روح نواز و دلنواز را دید و شنید و گزینه ی نقد غیر فعال باشد و عقلمان غیر سلیم نشود؟؟؟

        پاسخ : شعر شما عقل سلیم را هم میتواند از کار بندازد....



        درووودِ پاک زمین و آسمانهایش بر شما و قلم جادویی و حیرت انگیزتان...



        👏👏👏


        تمام.





        بهروز رحمتی
        میترا طباطبایی نیا
        میترا طباطبایی نیا
        چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ ۱۶:۰۹
        درود بر جناب رحمتی بزرگوار 🌹🙏

        و سپاس از حضور سبز شما و لطف و توجه تان به این شعر و درک بالایی که از قلم و شیوه ی نگارشتان استنباط میشود .

        حق با شماست شعر یعنی شعور و شعر یعنی ادب ، ادب همان چیزی که در ادبیات ادیبان معاصر و شیوه ی برخوردشان متاسفانه کمتر دیده میشود .. و به بهانه ی دانششان و یا به بهانه نقد حتی آنجایی که نقدی خواسته نشده به خود جسارت اعمال سلیقه های شخصی در یک شعر را می دهند .

        و گلایه های بسیار زیاد دیگر. که نه مجالی برای گفتن آن هست و نه امیدی به بهبود شرایط . .

        به هر روی سپاسگزارم از لطف و حضور شما و دلجویی هنرمندانه ی شما 🙏🌹



        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4