هر طرف که می نگرم سرم به سوی مخالف میچرخد !
بازین چه شورش است؟! ... و هر کس تنها نظری داده
من فقط نیاز دارم کمی تنها باشم تا عقل و احساسم را یقه کنم
آرامش بی فکری این جاست ... صبر کن تا او هم نظرش را بده
لعنتی!
این بخشی از منه که از درون شخصیتم رو ناخن میکشه ...و هر بار این دو یکدیگر رو به شلاق میکشند پس دیگر این چه لشی است که از من باقی مونده ...
نجاتم بده!
مردمی رو میبینم که چشمانشان نوک زبانشان قرار گرفته
مقایسه ام میکنند ...
قضاوتم میکنند ....
دسته بندی ام میکنند ...
و باز برچسب میزنند
لعنتی!
بهم میگویند شاید خدا نتونسته درین مورد تصمیم بگیره ...آبی کجایی؟
سوختن!
...و سوختن در میان این شعله ها دیگر حالی نمیده و ذهن ها درگیره پاسخ دادن به سوالاتی هستن
که پیش ازین پاسخ های خوبی به آنها داده شده
...و صدای صفیر شلاق ها تو گوشمه
همه به صف شن!
یکی داره استفاده میکنه ...
یکی داره سوء استفاده میکنه ...
یکی داه از سوء استفاده , سوء استفاده میکنه!
امّا نه ... میدانم که این واقعیت , حقیقت ندارد
ولی باز یکی بهم اخطار میده ...از خواب خوش بیدار شو!
یکی داره بهت تجاوز میکنه!!
همه در حال سوختن ... کسی عکس العملی نشون نمیده
همه فقط مشغولن
همه در حال سوختن ... به رویایی شیرین سرگرمند
همه در حال سوختنیم ... درین سیستم فراگیر ... این جادو!
همین چیزی که میخواهد تصورات مارو در یک بعد نگه دارد
این سیستم ... همین جادویی که خشکی ها و دریاهارو به تصویر کشیده
دنیایی بسیار کوچکتر از دنیای راستین
... و ما درست در میان این تصویر عظیم هستیم
تصویری که قرن هاست توهّم زده ایم ...دنیای ما!
با این بدن های ناقص و محکوم به نیستی
و با این ذهن بمب گذاری شده ... این کمربند انتحاری که به عنوان فکر دور سرمون میچرخه
...و همه این ها فقط تصاویری روی مانیتور بازیگران اصلی ..
پس همه چی درین سیستم مشخصه؟!
فقط این وسط تکلیف یکی از جنس من ...
این ضدّ سیستم هنجارشکن غیرنرمال روانی
این شوری که روی امواجشون پارازیت میندازه
... و این شعوری که اکنون داره مینویسه ... چیه؟؟
...و مهم ترین چیز تا یادم نرفته... تول .
درود بزرگوار زیبا بود
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹