يکشنبه ۲ دی
خاطره شعری از شکیلا محمودی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۷ فروردين ۱۴۰۰ ۰۱:۰۸ شماره ثبت ۹۷۷۹۱
بازدید : ۴۴۹ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب شکیلا محمودی
|
خاطره ای گنگ از تو
بوی لطیف شیرین برگهای کتابی نایاب قدیمی در آغوش شعری شد از من
همانقدر اصیل ، همان قدر دلنشین
دریغا با تو بودن
دریغا هر لحظه شعر
کسی که با توست باید شاعر میشد
لبخند توست که شعرست
انگشتان تو هستند واژه هایی که شاعر رد شعرش را در آن می یابد
صورت توست صور خیالی که بتوان با آن صد شعر سپید را رنگی کرد
به زینت آراست
به معنی مزین کرد
نه! با واژه ها و حس ناآشنا و غریب دنیای نا زیبای نو نمی توان تو را وصف کرد
نمی توان تو را شرح داد
نمی توان با تو سخن گفت
دریغا تازگیِ بهاریِ هر دم عشق
کاش به گذشته بر می گشتم و شهربندی می شدم
درون خاطره ای از من و تو
و رنج زندگی واقعی را نمیدیدم
یا امکان داشت
قلبم را به شعری شیدا ببخشم
یا نیمکتی دو نفره زیر بیدی مجنون
یا واژه ای سرکش
شبیه عشق
تا بتوانم در غور جاودانی غرقِ در زیبایی باشم و
و با تو بودن را حک کنم
بر زیبایی خیال
بر رقص احساس
بر نبض زندگی
و بر سر در خانه ی خاطر خیل خیال عشق
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
پر احساس و زیبا بود