جمعه ۲ آذر
بهار شیلی شعری از شکیلا محمودی
از دفتر شعرناب نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ شهريور ۱۴۰۰ ۱۸:۰۱ شماره ثبت ۱۰۲۸۴۲
بازدید : ۳۵۴ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب شکیلا محمودی
|
از دیدار با تو که باز می گشتم
آسمان جور دیگری زیبا بود
چشمان کبوتران سپید آینه های درخشانی بودند
که خوشبختی ام در آنها منعکس می شد
در آن هنگام که خورشید
از ساعت عشق زیاد دور نگشته بود
و وجودم از تو
و خیال بالای تو را خوب از بر داشت ،
همه ی دنیا بهار شیلی بود
و شعر ساکن آشنا و
متوطن در وطنی بود که نه رنگ می شناخت
نه سرزمین
نه خاک
نه نژاد
دنیا آن دم سراسر عشق بود
و به من تعلق داشت
اما آن حس خوب
غرقه در ابدیتی کوتاه بود
و جدایی آغاز داستانی دیگر
کاش ما دو موج می بودیم
تا برای همیشه در هم حل می شدیم
یا دو نسیم بودیم و در آغوش هم جان می سپردیم
کاش ما دو تن دو شاخه ی درختی همیشه بهار بودیم تنیده در هم
تا جدا شدنم از تو به عدم ختم می شد
ای کاش، حسرتی در کار نبود
هچنین
از دست دادنی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و پر احساس بود