سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        مرگ عشق (اندیشه)

        شعری از

        علیرضا عالمی

        از دفتر شالیزار نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۳ فروردين ۱۴۰۰ ۲۳:۵۴ شماره ثبت ۹۷۲۷۷
          بازدید : ۴۱۴   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        ماجرا چیست اینک اندیشیدن پایان گرفت
        جای فکر و اندیشه را مستی دنیا گرفت
        خفته مغز ها در آدمی قلب ها پر گشته از ناجوان مردی
        افسوس دگر پهنه ای نیلگون را مستی دنیا گرفت 
        ارزش های به بهایی ناچیز به فروش رفت
        نگاه عاشقان را ، زوالی روزگار در بر گرفت
        هنجار ها خسته، سیاهی پا گرفت
        مرغوبیت مقلوب ماند و خاک گرفت
        تا انتهای این قصه را آفت زد و فقدان گرفت
        این چنین بود که در دل کبودی پا گرفت
        زیر رگباره خباثتها روح انسانیت فریاد کشید
        زان که فریاد سرکوب گشت و روح را حالتی پوکی گرفت
        با کدامین سِحر باید مهر را زدل ها زنده کرد
        با کدامین رَسم جوانمردی را باید پس گرفت
        با کدامین رایحه بوی بد خیانت را باید زدود
        با کدامین غمزه باید نگاه پرکینه و پر درد را پس گرفت
        در تن ما این درد نغمه های عزا را میسروید
        آیا نمی بایست جای عزای در دل ما، سور جا گرفت
         غرق غم شد دلها، جای برای عشق نیست
        آه عشق و مستی را مستی خاموشی گرفت
        در سینه ها ناگهان برق محبت غیب شد  
        تمام سینه ها را میر و خاموشی در بر گرفت
        خانه دل از عشق تهی گشت و بیقرار جا گرفت
        اشک خون آلود خورشید زمین را در بر گرفت
        آتش کینه شعله ور گشت و دفتر عشق سوخت
        عشق نابود گشت و مجنون عشق خود را پس گرفت
        ناباورانه در خیابان ها دستها کودکی در سرما یخ بست 
        در هوا مسموم شهر مردانگی  گندید و بو گرفت
        ناگهان  رخمه ها از هر سو در آسمان ظاهر شدند
        آسمانِ عشق را جای قناری رخمه در بر گرفت
        از لنگی این خلایق است که درد در سینه پرگشته است
        زین فرصت جغد شب هم شلاق خود را پس گرفت
        این سبب آسمان سیه مست بر عشق خنجر کشید
        روز را به کام ها تیر کرد و امید را از دلها گرفت
        حال در بساط مان جز آه وحسرت چیزی نیست
         نغمه های لای لای مان را نامیدی در بر گرفت
        منقرض گشته نسل خندان بشر
        لب ها را جای خنده غم در بر گرفت
        یاد آن روزها که در آن فصل بهاری پیدا بود
        حال بهار از یاد ها رفت و روی خود را از ما پس گرفت
        پوزخنده رخمه ها به حال ما نادیدنیست
        قه قه های کفتار ها به حال ما نادیدنیست
        مثله یک جیفه خود را محصور بین کفتار ها ببین
        خنده های کفتار ها و رخمه ها را ببین
        حال از ترس اشک بر چشم ها حلقه زد
        بر نگین چشمها جای اشک خون خیمه زد
        ماجرا چیست !چرا این قصه را باختیم
        میدانی راه شب را ما هموار ساختیم
        آن زمان که بودیم غرق در مستی خویش
        ناآگاه از اطراف نم گرفت ارزش های پیش  
         ماجرا این است که اندیشیدن پایان گرفت
        ما غرق در زر پرستی بودیم سر ما را کلاحی جا گرفت
        افسوس که عشق زدل ها رخت بست و راه دیگر در بر گرفت
        ذهن بیمار ما در خواب بود که خماری او را در بر گرفت
        رخمه ها ساز نوبهاران را نواختن
        ناگهان قه قه کنان بر آسمان ما تاختن 
        حال باید مرگ غنچه ها را دیده حرفی نزد
        داس روزگار بر ساقه های لاله ها را دید و دم نزد
        این چنین شد که تاریکی روزها را در بر گرفت
        آه از دلم ! آه چاره نیست این درد ها را دگر روزگار پس نگرفت
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۲۰:۵۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۲۲:۱۳
        سلام . زیبا بود .⚘⚘⚘⚘
        طوبی آهنگران
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۰۸:۲۵
        سلام جناب عالمی
        احسنت بر این قلم
        دورود بر شما خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۲۰:۳۹
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعر بزرگوارشعرت
        خدایی است
        برای رهایی است
        هرجمله اش طلایی است
        برای درد دل
        دوایی است
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۲۰
        درود فراوان بر جناب عالمی بزرگوار
        بسیار
        عالی
        بود خندانک
        مجتبی شهنی
        يکشنبه ۱۵ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۲۰
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7