سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        شکایت از خدا

        شعری از

        محمد شمس باروق

        از دفتر ره عشق نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۵۵ شماره ثبت ۹۷۲۴۸
          بازدید : ۳۱۱   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        کوچه ما بعد رفتنت
        از خاطره ها خالیست
        من همسایه اشک هستم
        زمانیکه گریه نمی کنم
        از صدایم اشک می بارد
        مرده ام در حالیکه زنده ام
        روزگار قصه ما و ماه را به هم دوخته بود
        و قفل بر دیده ما نهاده بود
        محدوده من و تو
        محدود به طول شب بود
        و شب دلگیر بود از سیاهی ناتمام
        انگار سیاهی از سر کوچه ما بارید
        با اشک من و تو همراه شد 
        زمانی مردیم که دیگران
        مشق زندگی می کردند
        یک بغل اتفاق خوب خواستیم
        سبد سبد رویای نرسیده برایمان چید
        گریه نکردیم اما از صدایمان اشک بارید
        تو رفتی و پایان من شروع شد.
        بعد تو نشت می کند سقف دلم
        تشت بیاور تا پر کند درد تنهایم را
        من برایت مهم نبودم
        اگر بودم سراغم را می گرفتی
        فرق من و تو در این است
        تو بی جان در وجودم  زنده ای
        و من  با جان برایت مرده ام
        من زمانی مردم که زنده بودم
         شاهکار این زمانه
        گران زندگی کردن، ارزان مردن
        بعد تو حرف نمی زنم
        اگر لبی بگشایم
        فریادم با اشک همراه می شود
        تحمل آن گران می شود
        خدایا یک بغل اتفاق خوب نیاز دارم
        وقتی که خدا خسته بود مرا آفرید
        بعصی حرف ها را نمی توان زد
        چون اشک امان نمی دهد







         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ۱۶:۲۳
        درود بزرگوار
        غمگین و زیبا بود خندانک
        بهنود کیمیائی
        شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ۰۸:۴۰
        ......با عرض سلام
        و احترام خدمت شما
        شاعر گرامی
        بسیار بسیار دلنشین بود
        لذت بردم
        احسنت
        دستمریزاد
        لحظه لحظه های دلتان شاد
        سبز باشید
        سبز بمانید
        🌷🌷🌷🌷🌷
        طوبی آهنگران
        شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ۱۰:۱۵
        سلام بزرگوار بسیار زیبا
        دورود بر شما
        محمد باقر انصاری دزفولی
        شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ۱۲:۱۷
        بداهه تقدیم شما استادوشاعر گرامی
        شکوه آسمان شعر توباشد
        فروغ جاودان مهر توباشد
        خندانک خندانک خندانک
        مجتبی شهنی
        شنبه ۱۴ فروردين ۱۴۰۰ ۲۱:۰۱
        درود فراوان بر جناب شمس بزرگوار
        بسیار
        زیبا
        بود خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3