پنجشنبه ۲۹ آذر
قسم شعری از حمیدرضا حامدی
از دفتر میوه ی ممنوع نوع شعر
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۷ بهمن ۱۳۹۱ ۰۷:۱۵ شماره ثبت ۹۶۶۶
بازدید : ۱۰۳۹ | نظرات : ۱۰
|
آخرین اشعار ناب حمیدرضا حامدی
|
نه، به مویت قسم که ممکن نیست
پا، من از راه عشق پس بکشم
گیسوان معطرت را کاش ...
بگذاری که من نفس بکشم
+ + +
یاد آن ظهر داغ افتادم ...
آفتاب شدید تابستان
آخرین امتحان شهریور
وقت برگشتن از دبیرستان
+ + +
یاد تجدیدی من و تو به خیر
باعث دیدنت ، نخستین بار
می دویدیم از قبولی ، شاد
هر دو در امتداد ریل قطار
+ + +
بعد از آن آشنایی کوتاه
دل من پاک، بی قرار تو شد
چشم من بود و ریل های تهی
عمر من صرف انتظار تو شد
+ + +
زد در ایام سخت سربازی
به سرم شوق خواستگاری تو
شد تمام آن دو سال و برگشتم
به امید جواب آری تو ...
+ + +
جز تو چشمم به تکیه گاهی نیست
من که بر پشت، کوه غم دارم
می فشارد گلوی من را بغض
شانه ات را چقدر کم دارم
+ + +
زده ای دست رد به سینه ی من
به تمنایت آمدم هر بار ...
کاش می شد دوباره برگردیم
به همان حسّ اولین دیدار
+ + +
حس با هم دویدن از هیجان
از زمین مثل باد، کنده شدن
همقدم مثل کوپه ها در راه
بال در بال هم، پرنده شدن
+ + +
گیسوان معطرت را کاش
بگذاری که من نفس بکشم
نه به مویت قسم که ممکن نیست
پا من از راه عشق پس بکشم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.