نگاهم کن ای عاشق سادگی
اگر باورت گشته دلدادگی
گر اینجا دلم در هوای تواست
به نامت قسم در لوای تواست
چه خوبه نگاهم کنی مهربان
بنوشانی ام گر چه از شوکران
نگاهم کن ای عشق دیرینه ام
که قدقامتت را چو آیینه ام
ببین گونه و صورتم سوخته
به عشق تو اینگونه افروخته
کجایی که دلداری افزون کنی
به عشقت رخ زرد گلگون کنی
برقصم به عشقت شبیه صنم
که تا باورت گردد عاشق منم
کجایی؟ بیا روبه رویم بشین!
از این گونه ی سرخ اشکم بچین
اگر واژه ی غم گلویم دٓرید
فقط اسم تو از دهان می پرید
هوای تو آتش به جانم زده
مگر قفل خود بر زبانم زده
لبم را به لبهای خود دوختی
دلم شعله کردی و جان سوختی
تمام وجودم چو خاکستر است
بجای تو سجاده در بستر است
خدایا فقط جان پناهم توئی
مخوان دفترم چون گناهم توئی
به کفرت قسم عاشق رویتم
زمین خورده ی طاق ابرویتم
به دادم برس تا کنم زندگی
نه در بردگی بلکه تابندگی
آذر.م
20مهر99
ویرایش به قلم پر مهرجناب جمعی با تشکر و درود بر ایشان در مورخ 2اسفند99
شورانگیز و زیبا بود
موفق باشید