چهارشنبه ۱۶ آبان
دور افتاده ایم شعری از راضیه سلطانی
از دفتر تنهایی نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ ۲۲:۴۸ شماره ثبت ۹۵۴۵۹
بازدید : ۱۸۹ | نظرات : ۶
|
آخرین اشعار ناب راضیه سلطانی
|
از عشق سفید نگویم من دگر
در زمانه ای که دارند همه بس
حروفی که شده بازیچه
برای گرگ پهن کرده سفره
عین ان عین عریانیست
در تک بن بست نورانی
همه درنده اند چو گرسنه
شین ان به مهر شکار
دندان تیز در پی طعمه
و اغوشی غوطه درلطمه
ز قافش اگاهند همه
قراری غرق درگناه
پرده تیر گشته کهنه
عشق دگر گشته لقمه
ایزد اورم شکرش
دارم همسفری چو شیشه
تنهایی ما معرفتیست
تحملش چاره ایست
دوری کرده بر ماسایه
ادم و هوا هم گسسته
شک های دنیا نور گشته
من و او دستگیر دنیاییم
هیچ نفهمیم از جوانی
درد نهانی است بر دل ما
حسرت زوج بودن در دنیا
هردو زهم دوریم
به این زندان مجبوریم
ارامش و معنای خانواده
پشت قانونی قربانی شده
داستان جالبی دارد عشق
برهم خورده سرنوشت
انصاف نیست این رسمی
عشق واقعی و عشق خیالی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به شعر ناب خوش آمدید
سروده های زیبایی را هدیه آوردید
موفق باشید