سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        رباعیات خاموش

        شعری از

        محمدرضا نجفی(خاموش)

        از دفتر شعرناب نوع شعر رباعی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۵۲ شماره ثبت ۹۴۶۸۰
          بازدید : ۳۲۴   |    نظرات : ۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمدرضا نجفی(خاموش)

        یک عمر عبادت خیالی ‌کردم * ازفکر درست شانه خالی کردم
        یکدم به میان باده نوشان رفتم*  الحق به کنارشان چه حالی کردم
         
        یک عمرچرا فقط خم وراست شدم * چون عروسکی تهی زاحساس شدم
        چشم طمع از خلق خدا بردایم * من هرچه که اوبخواهدوخواست شدم
         
        نه اشک،نه زاری،نه دعا کارگر است * درزمانه ای که خلق ،زهم بی خبراست
        می نوش وبه باده دل خودشاد بکن*  روزه و نماز ونذر دگربی اثراست
         
        یک عمرزترس ترک گناه میکردم*  از راه غلط عمرتباه میکردم
        با ذکر و دعا و ندبه و راز ونیاز  *گم شدم زره،من اشتباه میکردم
         
        بسیاربه جهل خود سماجت کردم  *گفتند چنین کن،من اطاعت کردم
        در آخرعمر شد عیان،برمن زار  *هر آنچه که رفت زروی عادت کردم
         
        این اشک که از مشک نگاهم جاریست * گفتندبریز برهمگان اجباریست
        می نوش وبخند،برون شواز فکر جهان  *بنیاد جهان به حیله و مکاریست
         
        گفتند فقیر وارث دنیا باشد  *در حشر ندار،سرور و آقا باشد
        این نقد بگیر و نسیه را دور بریز * ثروت چو بود،بهشت همانجا باشد
         
        هر کس زخدا گفت،دراوغش باشد * هرکه درچله نهدتیر،نه آرش باشد
        من گوشه میخانه ومطرب به نوا*  ای زمزمه درجهان چه دلکش باشد
         
        بر منبر و مکتب و کلاس وخانه * گویند اجل جان تو را میگیرد
        ازکف چو برفت،حالت انسانیت  *درواقع همان روز،بشر میمیرد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۵۰
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و جالب بود خندانک
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        چهارشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۹ ۲۰:۰۶
        بسیار زیبا بود خندانک
        درود بر شما خندانک
        مجتبی شهنی
        سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۰۴
        درررود
        بسیار
        زیبا
        و
        عاااااااالی


        *_꧂🌸☘️჻*
        🌸 🌿 *꧁꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭꯭🌸_____*
        ☘️჻🌸🌿
        حدیث ابراهیمی (سوگند)
        سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۳۲
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        یدالله عوضپور    آصف
        سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۱۴:۰۰
        دوست عزیزم درود
        اگر خاموش نبودی چکار میکردی خندانک
        واما بعد عزیز من
        عبادت به عادت ، دنائت است.
        اگر به چشم پاداش ،، عابدی، این کار مزدوران است...
        "تونیکی میکن و در دجله انداز"
        خندانک خندانک خندانک

        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۳۳
        زیبا
        عالی
        ودلنشین
        لذت می برم از خواندنش
        پاینده و برقرار باشی
        شاعر گرامی
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا نجفی(خاموش)
        سه شنبه ۳۰ دی ۱۳۹۹ ۱۸:۲۷
        سلام.دستبوس شما گرامیان و عزیزان همدل و همراه هستم. سرفراز باشید.
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3