سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 31 فروردين 1403
    11 شوال 1445
      Friday 19 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۳۱ فروردين

        وز وز مگس

        شعری از

        سید علی ساداتی

        از دفتر شعرناب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۹ ۲۳:۰۳ شماره ثبت ۹۳۹۸۶
          بازدید : ۴۴۲   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید علی ساداتی

        یکی از دوستان باوفایم 
        ز یاران عزیز با صفایم 
        بیامد پی وی ام ، با شور بسیار 
        که سید پاشو فکری تازه بردار
        که پشت سر برایت حرف ها هست ،
        هزاران فتنه ی شوم و بلا هست ،
        که آنها تهمت بیجا زدندت
        و هم با دست و هم با پا زدندت
        بیا اینجا ببین چت هایشان را
        گرفتم از برایت اسکرین ها
        فلانی و فلانی و فلانی
        نمیدانی چه ها گفتند ، دانی ؟
        بسی زر زر نموده آن فلانه
        فلان گفتا که سید آنچنانه 
        غرض پیوسته میگفت از مگس ها
        از آنکس که نموده پشت بر ما 
        بگفت از آنکه مشکل داشت با من
        و بذر دشمنی میکاشت با من
        نمودم قطع صحبت های او را 
        شدم من بی توجه تر به آنها
        بدادم پاسخش با یک دو لبخند
        برای او بخواندم اندکی پند
        به او گفتم عزیز دل ، رفیقا
        ندارم کار من با حرف آنها ،
        که آنکس نام بردی می شناسم 
        ولی هرگز ندارد فرق واسم ،
        که او پشت سر من حرف دارد
        سر خود را درون برف دارد 
        هر آنکس کرده بودم لطف بر او
        ز پشت سر برایم ساخت، چاقو
        کسی که پی وی من قلب دارد ، 
        پس پرده زبانی چرب دارد ، 
        همانکو مشکلش را حل نمودم 
        مرا با شیوه ی شوخی زدودم
        ولی من اعتنا بر او ندارم 
        که یادم داده این آموزگارم :
        اگر پایم به خاشاکی کند گیر 
        تکانش میدهم بی هیچ تاخیر
        ز پشت سر مگس بسیار باشد
        مرا اما هزاران کار باشد ، 
        مگس ها پشت سر دارند وز وز
        که هستند از مقابل گفتن عاجز
        کسی دارد چو از من کینه در دل
        و یا گر دارد او در ذهن مشکل ، 
        ولش کن تا بماند دلخوش و مست
        همانکس در به روی روی ما بست ،
        ز پنهان بودنش خوشحال گردد ،
        پر از اندیشه و آمال گردد
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۳۹
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و آموزنده بود
        موفق باشید خندانک
        سید علی ساداتی
        سید علی ساداتی
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۵۸
        سلام . سپاس، تندرست باشید خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۰:۲۸
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شعرت گل خوش بوی
        گلخانه است
        در دل
        جاودانه است
        عطر گل عشق
        جانانه است
        شمع روشن برای پروانه است
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        سید علی ساداتی
        سید علی ساداتی
        پنجشنبه ۱۱ دی ۱۳۹۹ ۱۱:۵۹
        ارادت , نظر لطف شماست خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0