سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        نَه

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹ ۰۷:۲۵ شماره ثبت ۹۳۸۷۷
          بازدید : ۱۶۲   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        نَه
         
        ترا می بخشم اِی ظلمی که روحم را دریدی
        ولی خود را ... نه
        ترا می بخشم اِی کاردی که جسمم را دریدی
        ولی خود را ... نه
         
        من ز ظلمِ ظالم و چاقوی قاتل
        بسی ظالم ترم جانا
        چون آنها وقتِ ظلم کردن ،
        نگاهشان به من بود اما
        وقتِ رونمودنِ دنیای فانی
        نگاه من به زیبای خودم ، تو
        یک لحظه ... نه
         
        چگونه من توانستم
        قدرِ لحظه ای حتی
        نگاه از تو
        " شیرینِ خودم "
        بردارم
        چگونه میتوانم خود را بر این ،
        گناهانِ کبیره
        ( ندیدن ها و بس بی چشم و رویی )
        ببخشم ؟
        مگر دنیا ،
        از زیبایی ات زیباتر بود ؟
        " تو که می بخشی چون بخشنده ای "
        اما ، منِ گناه پیشه ،
        تا ابد الدهرم ... نه
         
        بهمن بیدقی 99/10/7
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۳۱
        درود استاد عزیز
        مناجاتی بسیار زیبا و عارفانه بود
        دستمریزاد خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۰۹
        باسلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        خیلی ممنونم از نظر پر مهرتان
        روزگارتان همیشه درخشان
        ارسال پاسخ
        بهرام معینی (داریان)
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۰۸:۳۰
        درود فراوان ادیب فاضل جناب بیدقی عزیز ووارسته
        بسیار زیبا وپر معنا بتصویر کشیده اید
        قلمتان مانا
        مستدام ومسرور
        در پناه حق
        روزگارتان پر فروغ 🌷🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۰۹
        باسلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        خیلی ممنونم از نظر پر مهرتان
        روزگارتان همیشه درخشان
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۰۹:۱۲
        زیبا
        وپر معنی
        قلمتون سبز
        شاعرواستاد بزرگوار
        درود درود درود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۱۳:۴۵
        باسلام وعرض ارادت استاد بزرگوار
        خیلی ممنونم از نظر پر مهرتان
        روزگارتان همیشه درخشان
        ارسال پاسخ
        بهنود کیمیائی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۱۶:۰۶
        درود
        برشما
        بسیار بسیار
        عالی و دلنشین بود
        🌷🌷🌷
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۱۰
        باسلام وعرض ارادت بزرگوار
        هزاران سپاس از دریای لطفتان
        همیشه سلامت باشید و مسرور
        ارسال پاسخ
        سهیل خواجوند مانی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۱۷:۳۸
        درود
        عالی سرودید
        دستمریزاد
        موفق باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۹ دی ۱۳۹۹ ۱۹:۱۱
        باسلام وعرض ارادت بزرگوار
        هزاران سپاس از دریای لطفتان
        همیشه سلامت باشید و مسرور
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        از این نمی رنجم کسی به خانه ام نمی آید وشعرم را نمی خواند چون لابلای جنون دفترهایم آدمها غوغای خود را دارند پنداشته ای از تو می ترسم از کسی جز شعرهایم هراس ندارم مبادا جنون مرا به آتش کشند پنداشته ای مهر تو شعر مرا می خواند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        فقط در شعر قبلی حروف واو اضافی تایپ شده اااا خونه مامان چایی نعلبکی چینی ااا
        شاهزاده خانوم

        یه جوری پشت کوه انداختی که پیدام نشد ااا چجوری زنجیرمو بافتی که هی پاره شد ااا ای عمو زنجیر باف حیف عمو زنجیر باف
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دبیر فارسی و علوم و دینی ااا زنگ های تفریح و شکوفه چینی ااا ریاضی و اعداد و نمره و جبر ااا الهی روزگارِ خوش ببینی ااا یادش بخیر بچّگی و نفهمی ااا میونِ مردم و بازی و شادی ااا خونه مامان و چائی و نعلبکی چینی ااا بزرگ شدن خوب نبودِش بی صفاست ااا حتی پیشِ تو که عزیزترینی ااا بداهه ی
        شاهزاده خانوم

        تا چشم گذاشتم همه قایم شدن ااا هیچی نداشتم واسه عاشق شدن ااا دیدی عمو دنیا سرم چی آورد ااا دیگه مهم نی که کی چی چی آورد

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0