جمعه ۷ دی
|
آخرین اشعار ناب مهدی ترابی
|
ساقی بریز پیک شرابت برای من
پر کن نترس غم برود از سرای من
ساقی تو هم درد فراق یار دیده ای
طعم شکست دل بی قرار کشیده ای
ساقی ببین که بدون او شکسته ام
در آخر این کوچه ی ازلت نشسته ام
ساقی غمم در پس دیوار دیده ایی
زجه این جنازه ی آوار شنیده ایی
ساقی بریز و مپرس از چه شکسته ام
یا از برای چه زیر باران غم نشسته ام
درد فراق استخوان کمر شکاند و رفت
این درد قلب مرا در آتش نشاند و رفت
روزی بیاید این همگان هم بسر شود
این دل دگر نتپد جان سر بسر شود
پروردگار عالم ای خدای ای عیان من
امشب ببین مرا آمین بگو بر زبان من
ساقی بریز و بریز پیک آخر است
طوری بریز و گمان ببر پنجره در است
ساقی تو دیدی که با من چه کرده اند
وقتی که غنچه ام را از ریشه کنده اند
ساقی ز من به تو کلام این کلام آخر است
دیدی اگر زمانه را که این سال آخر است
بگو که عشقت مرا به جنون کشاند و رفت
بگو که دلم را به خاک و خون کشاند و رفت
من میروم از این دیار شاید که زیر خاک
دگر کسی نکند جدایی از منه هلاک
|
نقدها و نظرات
|
تشکر بانو به همچنین شما | |
|
قربان نگاهتان دوست عزیز | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و غمگین بود
پر احساس