همگی دست به دست
افزونگرِ افسونی و افسونگرِ افسانه
درمانگر افیونی و افزونگر حنّانه
یکعالمه سوژه ی غنی داری تو ، ز بهر بیکاریِ عمر
تا که اینهمه ، ثانیه های پُربها
بی ثمر ، هرز نگردد نرود
به جایش درسیاهه ی شبانه روز، نیک قراری گیرد
یکعالمه موضوع و تیتر،
یکعالمه برنامه
آغشته به عشق و عاشقی و خنده ای بس شیرین
آنهم بعد از ، آنهمه تلخیِ دوران ،
شیرینیِ عشقِ شیرین
هنوز طعمش ، زیرِ این دندانه
همچون گیسویی لطیف که نظم گیرد یکریز
به لطف شانه ای ، با کلی دندانه دندانه
حالِ دلها دراین، سلولِ دنیایی پُرغم چه خوش میگذرد
تا نسیم وار خدا ، به ذهن هجومی آرَد ،
همچو یک فتّانه
چه خوش است که یک میتینگ برخیزد
میتینگ از نوع الهی
با شعارِ : " فقط الله و بس "
فقط گنجانده شود " نام خدا "
درتک تکِ سطرهای خوشِ آن قطعنامه
دگر وقت آن شده که متحد ، بهرخدا
همگی دست به دست
همه ی پیشه ی خود، ز روی خود پاک کنیم
همه یکسان ، سفید پوش به کفن چون اِحرام
برویم قبل از مرگ ، سوی خدا
بدون تاج و کلاه و ، بدون عمّامه
بهمن بیدقی 99/9/25
حکیمانه و بسیار زیبا بود
دستمریزاد