يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر مهدی پاشائی ( صهبا )
آخرین اشعار ناب مهدی پاشائی ( صهبا )
|
تلخ
حالم اگر می پرسی
بَم 1382!
چشمم اگر می بینی
اروند رودِ پس از باران
دستِ دلم اگر بگیری
بیدی است در باد
پایم تنبل تر از دماوند
فکرم اگر بخوانی
پراکنده تر از بوران زمستان
واژه هایم تلخ تر از تریاک
من انگیزه را چال کرده ام
امیدم در کفن است
آهم یخ می کند
جهنم را
کاش عمر می گذشت!
مهدی پاشائی (صهبا) - دوم بهمن ماه 1394
|
|
نقدها و نظرات
|
سلامی گرم بر استاد مانای بزرگوار باور بفرمایید از اینکه شعر بیمقدار حقیر را خواندهاید و این چنین وقت گرانبهای خویش را صرف ارائه نقدی سنجیده و درخور برای آن نمودهاید، بسیار و فراتر از حد انتظار باعث شعف، شور و انگیزه در من شده است. فراوان از نقد شما مسرور شده و استفاده کرده و لذت بردم. مانا باشید و برقرار | |
|
استاد انصاری از توجه شما بینهایت سپاسگزارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
به گمانم یکی از رسالتهای شعر ، انعکاس جامع و کامل درونیات و احوالات نهان شاعر یا جامعه است و فارغ از بحث تکنیک و تصویر ، این سروده ازین حیث موفق بوده است و چیزی را مغفول نگذاشته است . یعنی ما بلافاصله پس از مواجهه با شعر میفهمیم که شاعر آن در استیصال و اندوهی ژرف فرو رفته و به سختی زمان از برابرش میگذرد و هیچ نوع روزنه و مفری برای رهایی ندارد . شعر زبان حال محبوسی ابدی را دارد که روحش دچار تخدیر و رکود است .
پس شعر در وهله ی اول ماموریت خود را به درستی انجام داده است . حال میرسیم به ساختار آن و از دیدگاه شخصی پیشنهاداتی برای بهتر دیده شدن این کلمات ارائه میدهم و البته موکدا عرض کنم اینها صرفا نظر شخصی یک خواننده ی معمولی ست و شاعر ملزم و مکلف به رعایت آنها نیست :
۱- آوردن عدد آنهم به شکل ریاضی و غیر حروفی ، با روح لطیف شعر بیگانه است و آنرا به محاسبات مهندسی تبدیل میکند . بنظرم به جای ۱۳۸۲ از کلماتی مثل لرزه ، زلزله ، حادثه و ... استفاده کنید
۲- گاهی برای ارتباط و انسجام به ساختار شعر به کاربرد حروف مربوطه ناگزیریم . اما شما کمتر تمایل به اینکار نشان دادید و گاه به لهجه ی کلام آسیب زده اید . برای مثال :
دستم ( را ) اگر بگیری
بیدی ست در باد
( و )
پایم تنبل تر از دماوند
که شما از بکارگیری حروف داخل پرانتز سر باز زده اید .
۳- ما در شعر موضوعی داریم به نام حشو که هرچه در شعر کمتر باشد به ایجاز آن کمک میکند . یعنی پرهیز از زیاده گویی و توضیحات اضافه و البته این به کوتاه و بلند بودن شعر مربوط نیست . میتوان سه کیلومتر شعر نوشت بدون یک حرف اضافه و میشود از یک شعر سه خطی دو خطش حشو باشد و نیازمند پاکسازی و بهینه نویسی .. بوران که ترکیب باد و برف شدید است ( و یکبار هم در گردنه ی اسالم بین خلخال و شمال اسیرش شدم ) مختص زمستان است و بلافاصله معنای سردی و ناامنی و هجوم بیرحم باد و شلاق دیوانه وار برف به ذهن متبادر میشود . و لازم نیست که کلمه ی زمستان را پس از بوران بنویسیم . چرا که بوران را کسی برای فصول دیگر تجسم نمیکند ( البته منظورم فصول اقلیمی ست نه تقویمی . مثلا در بندرعباس بهمن ماه بهار است ) پس همان بوران کفایت میکند و کلمه ی زمستان نیازی نیست
۴- من انگیزه را چال کرده ام
امیدم در کفن است
خوب در اینجا خواننده منتظر است ، شاعر مرکتب هردو فعل باشد . که انگیزه را چال کرده و امید را کفن نموده .. اما این فاعلیت ناگهان رها میشود و امید انگار به شکل مکانیزه و بدون دخالت فاعل کفن پیچ میشود . پیشنهادم اینست که این خط نیز ویرایش شود . مثلا :
انگیزه را چال کردم
و امیدم را کفن
اینها که نوشتم فقط نظر ماناست و قطعا هر شاعری بیش از دیگران به ویرایش و بهینه سازی اثرش سزاوارتر است . و مدتی ست اتفاقات عجیبی میافتد ، از جمله اینکه بدون هیچ چک و سفته و قرض و قراری ، بدهکار شده ام و هرکجای جهان پلی شکسته است ، یقه ی مرا میگیرند که کلنگت کو ؟؟ و از همه عجیبتر اینکه سه روز است از قضا دلنوشته ی دلخواهم که پربازدیدترین اثر نوشتاری ام درین دو دهه ی اخیر بوده است ، عین جنازه ی حسنک وزیر در سایت اویزان است ، بی آنکه کسی حتا سنگی بر نعش بی جانش حواله کند .. و اینها همه حکایت از یک حادثه است که رقم خورده و نمیدانم .
کوه از پشت خورشید برآمد
و دریا در دهان ماهی غوطه بست
تو هم بیا گلاله
بی انار گونه ات این یلدای بی قواره ، سحر نخواهد شد ...
ممنون که تحمل کردی