جمعه ۷ دی
|
دفاتر شعر محمدرضاجعفرزاده(بینوا)
آخرین اشعار ناب محمدرضاجعفرزاده(بینوا)
|
نیستی...دور از حضورت باز باران تا سحر
میخورد بر بام و من با چشم گریان تا سحر_
.
شعر میخوانم که شاید دردِ دوری کم شود
شعر میخوانم قریبِ چند دیوان تا سحر
.
نیستی...این غصه از وزن غزلها خارج است
مانده بر راهِ تو چشمان خیابان تا سحر
.
در خیالم مینشینی هی صدایم میزنی
در خیالم هی جوابت میدهم "جان" تا سحر
.
آسمان از دوریِ خورشید میبارد ولی
میرسد این غصه هم آخر به پایان تا سحر...
.
باز من میمانم و شعری پر از دلتنگی و
باز بی تو مثل هر شب میدهم جان تا سحر...
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما جناب حکیم عزیز با نظرتون کاملا موافقم و ممنونم از نقد ظریف و حکیمانهی شما 🌹🌷🌻 | |
|
سپاسگزارم استاد چشمه عزیز 🌷🌹 | |
|
مثل همیشه لطف دارید 🌷 متشکرم 🌹 | |
|
درود بر شما شاعر گرامی 🌷 متشکرم 🌹 | |
|
درود و سپاس شاعر ارجمند ممنونم از توجهتون 🌹💐 | |
|
سلام و سپاس جناب انصاری عزیز 🌹 | |
|
درود بر شما شایستهی صفت استادی نیستم اما ممنونم ار توجهتون 🌹🌷 | |
|
درود و سپاس بیکران جناب پرناک عزیز 🌷🌹 | |
|
درود بر شما بانو 🌷 ممنونم از توجهتون 🌹 | |
|
سلام و سپاس بیکران 🌷 مثل همیشه به بنده لطف دارید بانو متشکرم 🌹 | |
|
سلام و سپاس جناب مانای گرامی💚 بله نقد کاملا صحیحی بود متشکرم از توجهتون 🌹 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غزلی زیبا بود در بحر رمل مثمن محذوف بی عیب و قوافی با ردیف همنوا هستند و ساز مخالف نمی زنند ردیف در تمام ابیات وابسته به قافیه است و اضافه نمی نماید.
شروع خوبی داشت یاد آور « باز باران با ترانه می خورد بر بام خانه »از گلچین گیلانی
ابیات یکی پس از دیگری روان و بدون دست انداز است زبان شعر کهن نیست.شیرین و گوش نواز است.
« نیستی این غصه از وزن غزلها خارج است » تصویر زببا و تخیل تازه و به جایی بودکه خارج از وزن بودن غزل و درد دوری زیباست.و در مصراع بعد «نیستی مانده به در چشم خیابان تا سحر» تشخیص زیبایی بود بیت بعد آسمان از دوری خورشید می بارد ولی
«می رسد این غصه هم آخر به پایان تا سحر» بیت امیدوار کننده بود که این انتظار هم عاقبت روزی ثمر می دهد. آسمان از دوری خورشید می بارد استعاره خوبی بود و تصویر هم تازگی داشت.
اگر این بیت بیت پایان می بود خیلی قشنگ می شد که دوباره درد دوری بر نگردد
برای شاعر ارجمند آرزوی موفقیت روز افزون می کنم