میخواستم که حرفهایم را صادقانه مو به مو بزنم
تو به حرف های من مشکوکی باید به شعرها رو بزنم
شعرها زبان صحبت من با تو که عاشقت شده ام
دیگر فقط ز تو میگویم، از تو که عاشقت شده ام
میخواهم که دوستت دارم را میان شعر هوار بزنم
کاش میشد که عشق پاکم را رو به روی تو جار بزنم
میترسم، نقل قولهایی ز ابراز عشق میگویند
آه از ندامتِ گفتن، عاشقانی که یار میجویند
من حرف دل را به شعر میگویم عاقلی است و جاهلیت نیست
اعتراض هم کنی میگویم شعر است و واقعیت نیست
شعر تنها حقیقتی که در آن درمان قلب ناطقم شده ای
از من نپرس انکار میکنم معشوق قلب عاشقم شده ای
معشوق من، تمام دنیایم، مرا ببخش که عاشقت هستم
تو آنقدر خوب و زیبایی، نشاید هم که لایقت هستم
آه از دیر رسیدن ها، تا شکفتن هنوز هم مانده است
تو هم برای خود کسی هستی، عشق تقصیر قلب وامانده است
نیستی، در این مکان تنهایی من تا همیشه شعر میگویم
شاید که بر دلت بنشیند، از عاشقی و مهر میگویم
انگیزه ی خیال، تمام رویایم، ای کاش ما قرار هم بودیم
در لحظه لحظه های دلتنگی ما نقشه ی فرار هم بودیم
آه امشب کنار شعر من، آسمان هم چه گریه ای دارد
آری شنیده است شعرم را، اینگونه بیقرار میبارد
بسیار زیبا و دلنشین بود
عالی
آه امشب کنار شعر من، آسمان هم چه گریه ای دارد
آری شنیده است شعرم را، اینگونه بیقرار میبارد