در حریمت چند گشتم تا که حایل گم کنم
چند باری گم شدم گفتم شمایل گم کنم
بی هدف گشتم به هر گوشه که دردی خفته داشت
من پرستو وار تا لانه فضایل گم کنم
در ره منزل به لیلی بود حرفم این خطاب
همچو مجنونت رها تقدیر نایل گم کنم
باد سرخی بعد از آن سردی وزید و نرم گفت
بر حریفان نرم باید بحث زایل گم کنم
دیگر اکنون ما و با بی دردی و بی همتی
همتم را پشت شهر قلب مایل گم کنم
صاف رفتم گفت کج رو، کج چو رفتم زد خطاست
من خطا خواهم که خط و ربط جاعل گم کنم
بحث امروزم به فرداها سپارم ای رفیق
ابلهان را به که در جهل و رذایل گم کنم
شیوه ی رندانه در پیش آورم تا اینکه عمر
مابقی را وقف کشف سر عادل گم کنم
رستمی با رخش و ما با یک رکاب پا به کار
دور نه دوری زدم تا خط باطل گم کنم
وقت فرق بین ما و کاکلان خوش نشین
من چنان پرواز کردم تا که فاضل گم کنم
مهلتی اندک بده یارب به این طفل صغیر
تا کبیران را بکوبم رسم کاهل گم کنم
آخرین بیتم بود بیدل بگویم اینچنین
گم کنم خط کجی با صبر و با دل گم کنم
به سال ۱۳۹۶ ه.ش
دستمریزاد