سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        یاد تو ...

        شعری از

        علیرضا مسیحا

        از دفتر عاشقانه نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۴۷ شماره ثبت ۹۱۲۷۹
          بازدید : ۳۳۲   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا مسیحا

        پیرمو با تو دلم میل جوانی میکند
        بلبل طبعم به شوقت نغمه خوانی میکند

        وصف حال من کنار تو نمیگردد بیان
        چون کلام اظهار عجز و ناتوانی میکند

        در میان جمع لالم تا تو آیی، آن زمان
        چون خطیبان این زبانم گل فشانی میکند

        من تماشای تو میکردم، ولی در بین جمع
        چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند!1

        گفته بودی خوب میدانی که کسب و کار نیست
        لیک این عاشق به عشق تو شبانی میکند

        مرد روز سخت گرچه صورتش گردد سیاه
        پشتکارش زندگی را آسمانی می کند

        دورم از آغوش گرم تو ولی یادت بدان
        در درونم زنده است و زندگانی می کند

        گاه میگویم نمیمانی، فراموشت کنم
        خاطرم با خاطرات تو تبانی میکند

        گفتم ای مادر نمیدانم چرا اصلا بهار
        چونکه میبیند مرا با من خزانی می کند؟

        گفت ای طفلک نمیدانی تو این مطلب که او
        عاشق است و عاشقی با تو نهانی میکند

        می رسد روزی به پایان هجر و محضردار هم
        دفتر مهر شما را بایگانی می کند

        "شهریارا"مهربانی کن زمن خورده مگیر
        ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند2

        علیرضا مسیحا
        جمعه 25/07/99
        ساعت:04:28 بامداد

        1و2 این مصرع عین ابیات استاد میباشند.

        سلام
        دوستان عزیز
        چند سالی بود که دوست داشتم شعری بر وزن شعر "یاد جوانی" استاد شهریار را قلم بزنم، هر بار این تلاش بی نتیجه بود تا اینکه بخت یار گشت و دیشب شعر فوق به ذهنم رسید، امیدوارم روح استاد نیز از حقیر راضی و خشنود باشند.
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۱:۳۸
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        روح استاد شهریار عزیز را شاد نمودید
        شاد باشید خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
        یک دنیا تشکر خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حمید غرب
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۰۸:۳۹
        یاد استاد شهریار بخیر و قلمتان ماندگار
        زیبا و موزون
        خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۴:۵۳
        سپاسگذارم خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۸ مهر ۱۳۹۹ ۱۵:۴۲
        موفق وپیروز باشید
        درود هابرشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        سه شنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۱۷
        جناب آقای انصاری سپاسگذارم خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی جهانیان
        يکشنبه ۴ آبان ۱۳۹۹ ۲۳:۵۹
        بسیار عالی بود
        درد برشما خندانک خندانک خندانک خندانک
        علیرضا مسیحا
        علیرضا مسیحا
        سه شنبه ۶ آبان ۱۳۹۹ ۱۰:۵۶
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4