يکشنبه ۲ دی
یاد تو ... شعری از علیرضا مسیحا
از دفتر عاشقانه نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ مهر ۱۳۹۹ ۰۷:۴۷ شماره ثبت ۹۱۲۷۹
بازدید : ۳۳۵ | نظرات : ۸
|
آخرین اشعار ناب علیرضا مسیحا
|
پیرمو با تو دلم میل جوانی میکند
بلبل طبعم به شوقت نغمه خوانی میکند
وصف حال من کنار تو نمیگردد بیان
چون کلام اظهار عجز و ناتوانی میکند
در میان جمع لالم تا تو آیی، آن زمان
چون خطیبان این زبانم گل فشانی میکند
من تماشای تو میکردم، ولی در بین جمع
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند!1
گفته بودی خوب میدانی که کسب و کار نیست
لیک این عاشق به عشق تو شبانی میکند
مرد روز سخت گرچه صورتش گردد سیاه
پشتکارش زندگی را آسمانی می کند
دورم از آغوش گرم تو ولی یادت بدان
در درونم زنده است و زندگانی می کند
گاه میگویم نمیمانی، فراموشت کنم
خاطرم با خاطرات تو تبانی میکند
گفتم ای مادر نمیدانم چرا اصلا بهار
چونکه میبیند مرا با من خزانی می کند؟
گفت ای طفلک نمیدانی تو این مطلب که او
عاشق است و عاشقی با تو نهانی میکند
می رسد روزی به پایان هجر و محضردار هم
دفتر مهر شما را بایگانی می کند
"شهریارا"مهربانی کن زمن خورده مگیر
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند2
علیرضا مسیحا
جمعه 25/07/99
ساعت:04:28 بامداد
1و2 این مصرع عین ابیات استاد میباشند.
سلام
دوستان عزیز
چند سالی بود که دوست داشتم شعری بر وزن شعر "یاد جوانی" استاد شهریار را قلم بزنم، هر بار این تلاش بی نتیجه بود تا اینکه بخت یار گشت و دیشب شعر فوق به ذهنم رسید، امیدوارم روح استاد نیز از حقیر راضی و خشنود باشند.
|
نقدها و نظرات
|
جناب آقای انصاری سپاسگذارم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
روح استاد شهریار عزیز را شاد نمودید
شاد باشید