سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        ترس

        شعری از

        آگرین یوسفی

        از دفتر بِرکه و مآه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ مهر ۱۳۹۹ ۱۹:۲۸ شماره ثبت ۹۱۰۴۱
          بازدید : ۲۹۱   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر آگرین یوسفی

        گفت برایم زار نزن
        گریه نکن! 
        برایش اشک چشمانم
        را نقاشی کردم.
         
        #آگرین_یوسفی
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۰:۳۸
        جالب و زیبا بود خندانک
        محمد حسین اخباری
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۵۵
        باسلام
        بسیار بسیار زیباست و ژرف
        به امید روزی که همه لبخند نقاشی کنند یا اشک شوق
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدی فروزنده
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۱۳:۳۲
        درود بر شما 🌹
        پرستو پورقربان (آنه)
        دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹ ۲۳:۵۸
        درود خندانک
        حس میکنم غم و احساس زیادی پشت این کوتاه سروده پنهان است و درکش برایم ممکن و آشنا بود خندانک
        موفق باشید خندانک
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۲۲ مهر ۱۳۹۹ ۰۰:۰۰
        کوتاه غمگین بااحساس خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره بختیاری

        دردا به دل عاشق غم مثل یه قندانه اا هر چند که عشق او مانند شب و روزه اا بداهه ه
        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0