ستاره های بی نور
شبی دیگه شروع شد
با یک عالم ستاره
آندو هم راهی شدند
دختر دستش گیتاره
پسر دستش سیتاره
رفتند بسوی پاتوق
پاتوق شان جایی شلوغه که ،
تا نیمه شب ، بدون مکث بیداره
فکر نکنین که هیچکدام از آندو
هیچی سواد نداره
اتفاقاً داره
خوب مدرکی هم داره
ولی جَوونا رو ببین !
این وضع روزگاره
اکثرشون مثل اینا یا که اغلب بیکاره
یا اینکه کار داره ، ولی
باری ز منّت ، دائم به پشتش داره
تعدیل های نیرو ، برای او
دائم در انتظاره
اغلب ، شدن یه مشت بدبخت بیچاره
کاری که نیست
چاره دیگه نداره
جز اون خونواده ، که پول و پَلِه داره
که مایه ای برای جیبِ اولاد ، مکرراً می آره ،
بقیه را رصد کن
واقعاً در میونِ اینهمه گرونی
یه جَوون ، چی چی داره ؟
همه آب ازسرشون گذشته
دیگه برای هیچکس ، مهم نیست
کی جیبش پول داره ، یا نداره
خلاصه ساعت ها
انواع آهنگ ها
نشون ، از آندو داره
اندوه ها و اندوه
شیرینیِ عشق برای آندو
مزه ی زهر، طعم هلاهل داره
اما دِلِه ، دست خودِ آدم نیست
دلها عاشق میشن
اینکه گناه نداره
اکنون وقت دیداره
درگام نخستین
نعره ی خانواده ی عروسک
رفته بسمتِ آسمونِ پرستاره
صدای نعره میگه :
این که چیزی نداره
با آبرو ، به آرامی میگن :
این دوتا همکارن ،
دخترتون ، مگه چیزی داره ؟
متفقاً ، یه زندگی میسازن ،
اینکه عیبی نداره
باز نعره میگه : گفتید دختر؟
نداره که نداره
بگو پسر چی داره ؟
قدیمیا میگفتن :
هرکسی تووی ، آسمونِ پرستاره
یه ستاره ، مخصوص به خودِش داره
آندوهم ، دوتا ستاره از اون درشتاشو
نزدیک به هم ، جدا کردن برا خود
خندیدن و گفتن :
راستی چه حالی داره
اما فردا دیدن : ستاره هاشون نیست
نگو، صدسال نوری پیش، ستاره هاشون مُردن
تاریکیِ امروزشون، نشون زانفجارِسختی داره
بهمن بیدقی 99/7/10
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
دستمریزاد