سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 21 فروردين 1404
  • شهادت امير سپهبد علي صياد شيرازي، 1378 هـ ش
  • تأسيس بنياد مسكن انقلاب اسلامي و افتتاح حساب شمارة 100 به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ‌.ش
12 شوال 1446
    Thursday 10 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

      پنجشنبه ۲۱ فروردين

      شب جغد

      شعری از

      فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

      از دفتر تنهایی نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ دی ۱۳۹۱ ۰۰:۳۸ شماره ثبت ۹۰۶۴
        بازدید : ۱۵۸۳   |    نظرات : ۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)
      آخرین اشعار ناب فرامک سلیمانی دشتکی(مازیار)

      چه زیبا می زند سیلی کثافت ابلهِ دیروز
      بر مغز مفنگه و بی دَکُ و پوزه شبِ امروز
      چرایش را نمیدانم
      پلشتِ بی حیایی هست
      مفهومی ندارد
      ذهن زیبای خودت را
      بی جهت در چالشش
      ننداز
      ولی احساس پروانه هوای دیگری دارد
      به درگاه شبِ جغدِ مبارک
      شب گدایی پیشه میکرد
      تو گویی آسمان هر شب به قتلِ کفتری معتادِ زنجیری
      برای نقطه ای قرمز در هنگام فلق
      با ابر وبادی گندُو بی شکل و قیافه شور بر پا کرده در
      هنگام دعوای قشنگ موشهای کور با گربه
      زمین غیرت به خرجی احمق و دیوانه میداد
      که از خورشید می پرسید ابری در میان وزوز باد
      چرا خر با دو گوش پهن و بی شکلش به آدم باج میداد
      نسیم آرام آمد گفت
      اینجا جای دنجی هست؟
      که مرغان عاشقی پیشه کنند
      یا نه؟
      کلاغ خوشگل و خوش رنگ و آوازی
      به او از گندمردابی خبر داد
      که آنجا خلوتی آرام
      چشمش را به راه عاشقان بسته
      ولی پروانه ی زشتی
      میان شب خودش را در میان تار زیبا و قشنگ عنکبوتی عاشق و دیوانه گم کرده
      قناری با صدای گوش آزارش
      هوای ساکت و آرام خشکی را به هم میزد
      ویک کفتار ناز و مهربان
      راهی را به سمت روشنی جسته
      نمیدانم نوای دلفریب گرک با آوای نفرت زای
      آهویی خبیث وزشت
      و طاوسی که از زشتی
      حسد ورزیده بر پرهای زیبا و قشنگ کرکسِ ناز
      چه رازی در میان دارد
      دگر صبح است و دیر هنگام
      باید سیر خوابید
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1