سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 2 دی 1403
    22 جمادى الثانية 1446
      Sunday 22 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲ دی

        دل و سنگ

        شعری از

        لیلا طیبی (رها)

        از دفتر عشق از چشمانم، چکه چکه، می‌ریزد! نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۴۳ شماره ثبت ۹۰۱۳۷
          بازدید : ۳۹۳   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        - دل و سنگ:

        به من می گویند:
        --دلِ تو از 
              --سنگ ست!
        ...
        من اما،،،
         از سنگ می پرسم؛
        --پس دلِ من؛
                   چرا شکست؟!
         
         
        #لیلا_طیبی (رها)
        #هاشور
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۳۸
        سلام نازنین بانو خندانک

        زیبا و حرف حق
        دل مهربانتان بی غم خندانک خندانک

        واللهُ عزیز الرحیم
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۵
        کوتاه و زیبا بود خندانک
        عیسی نصراللهی ( سپیدار )
        پنجشنبه ۳ مهر ۱۳۹۹ ۰۱:۵۸
        به من می گویند:
        --دلِ تو از 
              --سنگ ست!
        ...
        من اما،،،
         از سنگ می پرسم؛
        --پس دلِ من؛
                   چرا شکست؟!
         
         
        شعر در مرزِ سپید و نیمایی گیر کرده است
        گویی انسانی ست که رویِ پلی قرار گرفته و نه روی پریدن دارد و نه ماندن ( من چنین مرزِ سپید و نیمایی اش را درک نمودم)

        به من می گویند؟ چه کسی این سخن را در دل راوی نهاده است؟ یک مضارعِ مجهول
        رقیبانی که در هیبتِ رخ یار مانده و دست به دامنِ عفریتِ سنگ شده اند( شیشه ای در سینه و سنگی در سر)
        پرسشی و تعلیلی

        سنگَست ..... شکست

        یکی از موفقیتهای ِ سروده های این بانو، کوتاهیِشان است
        انگار فهمیده است که در دنیایِ رسانه و پِلی و واتس و گَنگْ، دِگَر حوصله ای برایِ خوانشِ واگویه هایِ عریض و طویل نیست.
        چاشنیِ ریتم و آهنگینیِ واژگان اگر بِسمتِ وَلَع و خواستگاهِ گوشِ آزمند برود،قطعا پِرگُهر تر میگردند.


        به من گویند
        دلت سنگ است؟
        من از آوازه یِ
        این سنگ،میپرسم:
        چرا
        اینک
        دلِ مغرورِ آزادِ خودم
        بشکست؟
        چرا
        بشکست؟
        _________________
        نکته یِ دیگر،سنت شکنی است
        معمولا بین شیشه و شکستن رابطه ایست
        ولی در اینجا بدون حضور شیشه و با همیاریِ دلِ سنگین و بی قید. خودِ سنگ، میشکند!!!!

        چرا اینک
        دلِ مغرورِ آزادِ خودم
        بشکست؟

        بینِ دل و سنگ و شکستن ( صنعتِ تناسبیست)
        پرسشی و یک سؤالِ گُنگِ بی پاسخ؟!!!!


        مفهوم و کوتاهی اش را پسندیدم
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        چهارشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۸
        درود برشما خندانک خندانک خندانک
        جلیل میاحی
        شنبه ۵ مهر ۱۳۹۹ ۰۲:۰۰
        درود شاعر بانو گرامی
        گویی یک قصیده در یک جمله خلاصه شده است
        بسیار زیبا و دلنشین و گویا سرودید
        مرحبا به این ذوق و هنر
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4