سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        درد در من

        شعری از

        نیما ابراهیمی

        از دفتر فروش روح به نسیه نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۹ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۱۰ شماره ثبت ۸۹۹۸۸
          بازدید : ۳۲۸   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر نیما ابراهیمی

        من رو از درد نترسون زندگی من یه درده
        کاش می دونستی که درد با زندگی من چه کرده
        من کل راهمو رفتم اونم تو سن جوانی
        عینک باباقوری با شیشه های استکانی
        دوستی های خیالی خنجرای احتمالی
        از کمر دشنه نهادن تا به مغز استخوانی
        زل زدن در فکر های تلخ خود در عمق رفتن
        جای زخم چنگ خود را بی اراده نقش بر تن
        توی تنهایی نشستن فیلم های تازه دیدن
        تخمه روی تخمه خوردن از حقیقت دل بریدن
        از صفای جمع گریزان نا امیدی از عزیزان
        روزها را خواب ماندن روی تخت همچون مریضان
        توی رویا ها رسیدن به هر آن چیزی که خواهم
        هی دعا کردن به هر کیش من ولی غرق گناهم
        گریه ها را شعر کردم در دل تارم نهفتم
        هی خودم خواندم گریستم هی به نقد خویش گفتم:
        درد در من خانه دارد درد در من استوار است
        درد آغاز زمستان درد پایان بهار است
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۰۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و غمگین بود
        مبین مشکلات جامعه
        خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۱۷
        درود بر شما بزرگوار
        محبت دارید
        به دیده لطف خواندید
        سپاس
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        شعله(مریم.هزارجریبی)
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۰۹:۵۸
        درود جناب نیک طبع
        فضا سازی شعرتون عالی بود و انقدر قابل درک سرودید که میشد حس کرد هر بیتش را فقط یک اشکال به شعرتون وارده که هم زبان محاوره و هم کتابی سروده شده وقتی بیت اول رو خوندم منتظر یه شعر به حالت ترانه بودم اما باقی ابیات کتابی بودن تقریبا ولی این شعر از جهت محتوا زیبایی خودشو حفظ کرده بود تا اخرین مصرع .این حس پوچی متاسفانه مشترک بین بین اکثر مردم این کشور عزیز مخصوصا دهه شصت و پنجاه خیلی گرفتارن با این حس لعنتی
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۲
        درود بانوی گرامی
        چه خوش سعادتی که نظر شما را پای دل نوشته ام می بینم.
        از لحاظ ادبیات و ساختار ادبی، وقتی سعی در رعایتشان می کنم، سر درد می گیرم. انگار که ادامۀ کارم را به منزل آورده باشم و مفرح این کار کاسته می شود. و من به این گریز برای ادامه دادن نیاز دارم، پس خارج شدن از فرم اصلی شعر را بر بنده ببخشید. اما اینکه می گویید، باعث می شود هر بار یک تلنگر و یک قدم بسمت اصلاح بر دارم و اینکه در نهایت کسی خودش را شاعر بنامد نیازمند این است که این مسیر را طی کند.
        بله... واقعا هم که این دو دهه داستانشان غم انگیز است.
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        حسین راستگو
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۸:۴۵
        سلام و عرض ادب
        بسیار زیبا سرودید و مخصوصن خلاق بودن و خوش طبع بودن شما از کلمات و ابیاتتون مشخصه.
        یه حس رهایی خوبی هست در شعرتون.
        در مورد درد نوشتید و پذیرش درد به نظرم چیزیه که باعث اون حس رهاییه...
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۷
        ممنون ادیب و فکور بزرگوار
        بسیار سپاسگزارم. زیبا خواندن و مرحمت از شماست
        تحلیلتان چه حس خوبی درونش هست.
        چقدر زیبا: پذیرش درد باعث حس رهاییست
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سینا خواجه زاده
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۲
        درود بسیار بر شما جناب نیک طبع خندانک خندانک
        همینکه درد رو حس میکنید(-نیم)، لااقل جای شکر باقیست که لمس نشدید(-دیم). راه حل رو بستن چشمها نمی دونیم.
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۱۶
        درود بر شما بزرگوار
        ممنون بابت نظر خوبتان
        درد کهنه ایست که سرش باز است و نمک هر روزشان را هم می پاشند.
        چشم هایمان را نمی شود بست. نمی شود فراموش کرد.
        هنوز حسش می کنیم.
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامعلی همایونی (شمیم)
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۱:۵۵
        سلام و عرض ادب شاعر گرانقدر جناب نیک طبع
        احسنت بر شما و قلم توانمنتان⚘
        بسیار زیبا و دلنشین سروده‌اید
        پیروز و سربلند باشید
        عزت زیاد
        ⚘⚘⚘
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        پنجشنبه ۲۰ شهريور ۱۳۹۹ ۲۳:۱۷
        درود بر شما عزیز گران قدر
        محبت دارید و زیبا خواندید
        سپاس بی کران
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        جمعه ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ ۱۲:۳۰
        شاعر گرامی خواندم همه اشعار قشنگت
        دلخوش شده ام
        از رقص قلم با دل گرمت
        درود برشما
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        شنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۳۵
        درود بر شما شاعر گرامی و خوش قلم
        سپاسگزارم
        شاد باشید
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اصغر ناظمی
        دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۱۹
        درودها
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        دوشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۲۱
        سپاس و درود بر شما
        ارسال پاسخ
        نسرین حسینی
        سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۰۶:۵۳
        درودها برشما جناب نیک طبع عزیز وگرامی
        حس قشنگی درون مایع شعرتون بود
        اگرچه بعضی ابیات رو میشد هنوز زیباترش کرد ولی
        دوست داشتم هنوز ادامه داشته باشه

        احساس قشنگی به من دست داد با خوانش اثر ارزشمندتون مانا باشید خندانک خندانک
        نیما ابراهیمی
        نیما ابراهیمی
        سه شنبه ۲۵ شهريور ۱۳۹۹ ۲۰:۵۰
        درود و سپاس بی کران به شما بانو خوش ذوق
        سپاسگزارم
        بله ، جای اصلاح دارد ولی متاسفانه حوصله و فکر آزادی باقی نمانده.
        در پایان چه جمله زیبایی گفتید.
        اگر واقعا از خواندن شعر من احساس زیبایی را دریافتید، من بسیار سعادتمند خواهم بود
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7