چهارشنبه ۱۶ آبان
کیستم من!؟ شعری از زر حاتم
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۹:۰۴ شماره ثبت ۸۹۷۳۹
بازدید : ۲۰۶ | نظرات : ۱۴
|
|
خورد قسم که نیارم دردی
بر دل کوچک تو، ای گل داوودی
مست بود یا که دیوانه شد
عاشقی ز حرفش ویرانه شد
هی گفت:منم ،عاشق این یارم
نم نمک میمیرم ،که بماند یادم
من که مات شدم، حیران شدم
در میان اشکهایش ویران شدم
از خراش دستم ،به خودش میلرزید
از نگاه شوخم، به خودش می بالید
از نگاه دورم، به خودش می نالید
از نگاه تنگم، به خودش می بازید
از صدای غمگینم ،در خودش میغلتید
از صدای شادم، پایکوبان میرقصید
با نوازش سرخ گونه ام ،قلبش می تپید
با لمس دستانم، رنگ رخسارش می پرید
مردم شهر از اشک او غرقه گشتن
قاصدک ها مهمان من فرقه فرقه گشتن
روزی که نقاش آسمان می رنگید
قطره های آبی بر سرم می لغزید
دستهایش چتر شدند بر سر و گردن من
حرفهایش گرم شدند بر قلب و تن من
گفت : های دیدی تو را رستم من
هرگز نپرسیدی که کیستم من!؟
|
|
نقدها و نظرات
|
ممنون استاد گرانقدر نظر لطف شماست ،😍 | |
|
ممنونم | |
|
تشکر از شما بزرگوار | |
|
ممنون شهربانوی عزیزمممم | |
|
ممنون دوست عزیز نظر لطف شماست | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سروده های زیبایی را هدیه آوردید
دستمریزاد
موفق باشید