سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 دی 1403
  • سالروز تشكيل نهضت سوادآموزي به فرمان حضرت امام خميني -ره-، 1358 هـ ش
  • شهادت آيت الله حسين غفاري به دست مأموران ستم‌شاهي پهلوي، 1353 هـ ش
27 جمادى الثانية 1446
    Friday 27 Dec 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۷ دی

      جنون ادواری

      شعری از

      سعید فلاحی

      از دفتر سپید و سیاه نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۲۳ شماره ثبت ۸۹۳۷۹
        بازدید : ۱۶۶   |    نظرات : ۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      دوباره شاعرم کردی!
      ابر شدی،
            --باریدی،،
                   جوشیدم وُ
      چشمه ی شعر غلیان کرد!
      ...
      اما باور کن
      من دیگر شعر،
            --نمی خواهم!
      تو را می خواهم...
      پایانِ شاعری جنون است!!!
      تا دیوانه نشده ام،
      همت کن،،
          --برگرد...

      #سعید_فلاحی (زانا کوردستانی)
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۴۰
      درود بزرگوار
      بسیار زیبا و دلنشین بود
      کمترین که همین اول
      به خط پایان رسیده است خندانک
      سعید فلاحی
      سعید فلاحی
      سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۲
      خندانک
      عرض ادب و احترلم
      خندانک
      ارسال پاسخ
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۹ ۰۸:۵۵
      من دیگر شعر،
      --نمی خواهم!
      تو را می خواهم...
      سلام آقای فلاحی عزیز خندانک
      سپیدی لطیف و دلنشین خندانک

      ولی فکر کنم جنون، مرحله ی پیش از شاعری ست خندانک
      بقول حافظ:
      در اندرون منِ خسته دل ندانم کیست
      که من خموشم و او در فغان و در غوغاست

      بذارید یه غزل قدیمی هم که شاید ربط داشته باشه به این مقال بعنوان یادگاری بنویسم براتون:

      عقل من تا صید آن ابروکمان شد
      مرغ غم ترسید و در قلبم نهان شد

      زرد شد با دیدن تو باغ قلبم
      باز در احساس رویِش ناتوان شد

      از کدامین فصل باید گل بچینم
      فصل ها بعد از تو تا آخر خزان شد

      مرهمی از بوسه باید چون اسیری
      زیر شلّاقِ نگاهت نیمه جان شد

      با صدای مرغ غم خو کرده ام من
      با وفاتر از تمام دوستان شد

      سالها می خوانَد او من می نویسم
      نغمه ای از اوست هر شعری روان شد

      گاه می گوید بزن فریادِ عصیان
      گاه می گوید بیا! وقت اذان شد... (م. فریاد)

      تندرست و شاد باشید برادر خوبم خندانک
      سعید فلاحی
      سعید فلاحی
      سه شنبه ۴ شهريور ۱۳۹۹ ۰۲:۳۳
      درودهای بیکران
      عرض ادب و احترام

      سپاس شما را
      خندانک
      خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      لیلا طیبی (رها)
      سه شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۹ ۰۴:۱۰
      درود استاد فلاحی ارژمند

      اشعار زیبایتان طتودنز و قابل تامل است
      دستمرززاد

      خندانک
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      1